بایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه شب

داستان کودکانه پرتقال ‌های کنار پنجره / بی اجازه به میوه درختان دست نزنیم

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-پرتقال-‌های-کنار-پنجره

خانه‌ی «وی‌شِنگ» در کنار یک باغ بزرگ پرتقال قرار داشت. در کنار پنجره‌ی اتاقی که وی‌شنگ در آن زندگی می‌کرد، یک درخت بزرگ پرتقال، شاخه‌هایش را تا توانسته بود بالا آورده بود و با وزش باد آن‌ها را به پنجره‌ی اتاق می‌زد.

بخوانید

داستان کودکانه پاهایی که دیگر درد نمی‌کنند / به بابا احترام بگذارید

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-پاهایی-که-دیگر-درد-نمی‌کنند

جوجه مرغ و دوستش جوجه اردک تصمیم گرفتند به میان جنگل بروند و کمی با حیوانات جنگلی بازی کنند. از یک دشت سرسبز گذشتند تا به بوته‌های جنگلی و گل‌های وحشی رسیدند. یک پروانه‌ی زیبا مشغول گشت‌وگذار در میان گل‌ها بود و بالا و پائین می‌رفت

بخوانید

داستان کودکانه: لین‌لین و یک تکه چوب / از کجا بفهمیم سن درخت چقدر است؟

داستان کودکانه: لین‌لین و یک تکه چوب / از کجا بفهمیم سن درخت چقدر است؟ 1

«لین‌لین» به‌زودی هفت سالش تمام می‌شد و می‌بایست به مدرسه برود. یک روز تکه‌ای چوب در حیاط خانه‌شان پیدا کرد، آن را از روی زمین برداشت و نگاهی به چوب انداخت. سپس آن را دوباره به داخل باغچه انداخت.

بخوانید

داستان آموزنده عاقبت عجله کردن / وقتی یک میخ سر جای خودش نباشد/ قصه های برادران گریم

داستان آموزنده عاقبت عجله کردن / وقتی یک میخ سر جای خودش نباشد/ قصه های برادران گریم 2

تاجری در بازار معامله‌ی خوبی کرد. او تمام کالاهایش را فروخت و کیسه‌ی پولش را با سکه‌های طلا و نقره پر کرد. بعد خواست به راه بیفتد تا قبل از اینکه شب بشود به خانه برسد. خورجین و کیسه‌ی پول را روی اسبش گذاشت و همراه مستخدمش به راه افتاد.

بخوانید