تبلیغات لیماژ بهمن 1402
قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-پرتقال-‌های-کنار-پنجره

داستان کودکانه پرتقال ‌های کنار پنجره / بی اجازه به میوه درختان دست نزنیم

داستان کودکانه پیش از خواب

پرتقال ‌های کنار پنجره

جداکننده متن Q38

ـ نویسنده: جانگ‌ شو
ـ مترجم: مریم خرم

به نام خدا

خانه‌ی «وی‌شِنگ» در کنار یک باغ بزرگ پرتقال قرار داشت. در کنار پنجره‌ی اتاقی که وی‌شنگ در آن زندگی می‌کرد، یک درخت بزرگ پرتقال، شاخه‌هایش را تا توانسته بود بالا آورده بود و با وزش باد آن‌ها را به پنجره‌ی اتاق می‌زد.

وقتی فصل بهار می‌شد درخت پرتقال گل‌های ریز و سفید ولی فوق‌العاده خوشبویی می‌داد. وقتی گل‌هایش تبدیل به پرتقال می‌شدند توپ‌های سبز کوچکی روی شاخه‌ها به وجود می‌آمدند و بعد از مدتی این توپ‌های سبز کوچولو تبدیل به پرتقال‌های بزرگ‌تر و زرد و نارنجی می‌شدند و به‌مرور، پرتقال‌ها بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شدند. عطر خیلی خوشبویی داشتند. عطری که هرکسی را مست می‌کرد.

وی‌شنگ وقتی‌که تکالیف مدرسه‌اش را انجام می‌داد و خسته می‌شد به پرتقال‌ها چشم می‌دوخت یا بو می‌کشید و از عطر دل‌انگیز آن‌ها بهره می‌برد. ولی هیچ‌گاه به آن‌ها دست نمی‌زد. چون اجازه نگرفته بود.

یک روز که وی‌شنگ طبق معمول کنار پنجره نشسته و تکالیفش را انجام می‌داد در برابر بوی عطر پرتقال‌ها طاقت نیاورد. قلم را بر زمین گذاشت زیر لب گفت: «چه بوی خوبی! حتماً مثل عسل شیرین و خوشمزه هم هستند.»

باد شروع به وزیدن کرد و شاخه‌های پرتقال را به رقص درآورد. انگار همگی می‌گفتند: «بخور، بخور حالا هم که نزدیک به تو هستند از پرتقال‌ها نمی‌خوری!» اما وی‌شنگ طاقت آورد. چون اجازه نگرفته بود و می‌دانست باغبان پیر چقدر برای آن‌ها زحمت می‌کشد؛ بنابراین سرش را به زیر انداخت و شروع به نوشتن تکالیفش کرد.

بعدازظهر که باغبان برای سرکشی درختان به باغ آمد یک سبد بزرگ همراه خود آورده بود. او پرتقال‌هایی که رسیده بودند را از شاخه می‌چید.

باغبان به وی‌شنگ گفت: «پرتقال‌هایی که روی شاخه‌های نزدیک پنجره اتاق تو هستند مال تو. می‌توانی آن‌ها را بخوری.»

وی‌شنگ خیلی خوشحال شد و رفت و یک چوب بلند آورد و پرتقال‌ها را از شاخه جدا کرد. پنج‌تا از آن‌ها رسیده بودند و وی‌شنگ هم روی هرکدام از آن‌ها نوشت: «پرتقال‌ها – شیرین – هستند ـ مثل ـ عسل!»

داستان کودکانه پرتقال ‌های کنار پنجره / بی اجازه به میوه درختان دست نزنیم 1



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=46194

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *