تبلیغات لیماژ بهمن 1402
قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-چراغ-دریایی-و-دوستان-مهربانش

داستان کودکانه پیش از خواب چراغ دریایی و دوستان مهربانش / به یکدیگر کمک کنیم

داستان کودکانه پیش از خواب


چراغ دریایی و دوستان مهربانش

جداکننده متن Q38

ـ نویسنده: جانگ‌ شو
ـ مترجم: مریم خرم

به نام خدا

دریای خیلی بزرگی وجود داشت که محل رفت‌وآمد کشتی‌های خیلی بزرگ بود. یک چراغ دریایی نیز در کنار دریا روی یک بلندی برای راهنمایی کشتی‌ها و نشان دادن راه به آن‌ها قرار گرفته بود.

آن شب چراغ دریایی احساس ضعف می‌کرد و هر چه به خودش فشار می‌آورد نمی‌توانست نور زیادی بدهد. از بخت بد آن شب مه غلیظی بر آن منطقه حاکم بود. لحظات می‌گذشتند و مه، غلیظ‌تر و غلیظ‌تر می‌شد.

دوستان کوچک چراغ دریایی که حشرات نورانی بودند، آن شب به میهمانی رفته بودند. چراغ دریایی خیلی ناراحت بود و نمی‌دانست چه کند. هر چه فریاد زد صدایش به جایی نرسید. لحظه‌به‌لحظه نورش کمتر و کمتر می‌شد.

«چینگ» نام یکی از حشرات نورانی بود که اتفاقاً آن شب به میهمانی نرفته بود و به فکر او رسید که در اطراف ساحل گردشی بکند. وقتی به آنجا رسید احساس کرد، وضعیت کمی غیرعادی است و مثل هر شب کنار ساحل نورانی و روشن نیست، به‌طرف چراغ دریایی رفت و با مشاهده‌ی وضعیت غیرعادی او، پی به ماجرا برد. سعی کرد از خودش کمک بگیرد و راه را به کشتی‌ها نشان دهد؛ اما هرچه سعی کرد تلاشش بی‌ثمر بود و او خیلی کوچک بود و کم‌نور. طولی نکشید که طوفان شروع شد. دریا با خشونت، موج‌هایش را به ساحل می‌زد. اگر زودتر فکری برای نور چراغ دریایی نمی‌کردند، خطرات زیادی کشتی‌ها را تهدید می‌کرد.

چینگ کوچولو بهتر دید به سراغ سایر دوستانش برود. با شتاب به‌طرف خانه‌ی آن‌ها به پرواز درآمد. وقتی به آنجا رسید همه از دیدنش خوشحال شدند و…؛ اما چینگ کوچولو نفس‌زنان جریان را شرح داد. سایر حشرات نورانی وقتی از حال چراغ دریایی باخبر شدند تصمیم گرفتند به کمکش بروند. دقایقی بعد یک گروه از حشرات، زنجیروار دور چراغ دریایی جمع شدند. چون تعدادشان زیاد بود آنجا کاملاً روشن شد. کشتی‌ها با دیدن نور از بیراهه رفتن نجات یافتند و جهت را پیدا کردند. حشرات فداکار تمام شب را همان‌جا ماندند و راه را به کشتی‌ها نشان دادند.

صبح که شد مسئول برج دیدبانی چراغ دریایی به آنجا آمد و بلافاصله چراغ آن را عوض کرد. چراغ دریایی مثل روز اول نورانی شد و از نگرانی درآمد.

بالاخره هیچ‌کس نفهمید آن شب چطور ساحل آن‌قدر روشن شده بود و کشتی‌ها چطور راهشان را پیدا کردند.

داستان کودکانه پیش از خواب چراغ دریایی و دوستان مهربانش / به یکدیگر کمک کنیم 1



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=46198

***

  •  

***

2 دیدگاه

  1. مامان سه تا کوچولو

    سلام با تشکر از زحمات شما و سایت خوبتون
    تعداد تبلیغات خیلی زیاد شد اذیت کننده هست.

    • سلام . از دیدگاه خوبتون در مورد سایت تشکر می کنم. بازخوردهای شما برامون خیلی مهمه. یک نکته در مورد تبلیغات سایت اینکه هزینه بروزرسانی و پرداخت هزینه های ماهانه نگهداری (از جمله هزینه سرور ابری)، از طریق تبلیغات سایت تامین میشه و همین خودکفا بودن سایت،از دلایل مهم فعالیت مستمر سایته. البته سعی کردم تعداد تبلیغات درون متنی در سایت کم باشه. اما سعی می کنم یه معیار معقول برای تعداد تبلیغات پیدا کنم تا گشت و گذار در سایت لذتبخش تر باشه.
      بزرگترین سرمایه سایت، شما کاربران عزیر سایت هستید.
      بازهم متشکرم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *