Classic Layout

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-کلنگ‌ها

قصه آموزنده داوینچی: کلنگ‌ها / هنگام انتظار یا نگهبانی نباید بخوابی

کلنگ‌ها (درناها) یک پادشاه داشتند. پادشاه از سر اتفاق مهربان بود و پرنده‌ها او را بسیار دوست می‌داشتند و به او وفادار بودند. همیشه وقتی سلطانی خوب و مهربان باشد، همه نگران زندگی و سلامتش هستند و به همین دلیل کلنگ‌ها هم نگران سلطانشان بودند

بخوانید
قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-موش،-راسو،-گربه

قصه آموزنده داوینچی: موش، راسو، گربه / هیچکس از سرنوشت خود خبر ندارد

آن روز صبح، موش نمی‌توانست از سوراخش بیرون بیاید. چون راسو بالای در سوراخش نشسته بود و می‌خواست لانه‌ی موش را خراب کند. موش این دشمن بزرگ را از سوراخی باریک تماشا می‌کرد،

بخوانید
قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-صدف-و-موش

قصه آموزنده داوینچی: صدف و موش / عاقبت خیانت و انتقام

ماهیگیری، تور ماهیگیری‌اش را که تازه از آب بیرون آورده بود، کنار در خانه‌اش به زمین گذاشت. خانه‌اش کنار دریا بود. در ساحل، صدفی میان خرچنگ‌ها زیر آفتاب دراز کشیده بود. صدف وقتی دوستانش را در تور دید فکری کرد

بخوانید
قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-شتر

قصه آموزنده داوینچی: شتر / مراقب غذا و استراحت حیوانات باشید

شترها اگر مال عربستان باشند یک کوهان و اگر آسیائی باشند دو کوهان بر پشت دارند. آن‌ها همان‌قدر که در جنگیدن سریع هستند به همان اندازه هم در حمل بار، حیوانات مفیدی‌اند. شتر قصه‌ی باید مال آسیا باشد. چون دو کوهانه است.

بخوانید
قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-درخت-غار،-درخت-مورد-و-درخت-گلابی

قصه آموزنده داوینچی: درخت غار، درخت مورد و درخت گلابی / عاقبت بخیری

مردی دهاتی با تبری در دست کنار درخت گلابی ایستاد. درخت غار داد زد: - آهای درخت گلابی. این مرد برای انداختن تو آمده. مرد دهاتی دسته‌ی تبرش را محکم کرد و شروع کرد به تبر زدن درخت تا آن را بیندازد.

بخوانید
قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-خر-و-یخ

قصه آموزنده داوینچی: خر و یخ / تنبلی چه عاقبت بدی دارد

روزگاری، خری بود بسیار تنبل که حتی حال و حوصله‌ی رفتن به اسطبل خودش را هم نداشت. هوا سرد بود، زمستان بود و تمام راه‌ها به خاطر یخبندان به هم شبیه شده بودند. خر روی زمین دراز کشید و با خود گفت: ۔ دیگر جلوتر نمی‌روم.

بخوانید
قهرمان دانا: داستانی از گلستان سعدی / به استاد خود احترام بگذار 1

قهرمان دانا: داستانی از گلستان سعدی / به استاد خود احترام بگذار

در زمان قدیم، پهلوانی بود که در فن کشتی گرفتن استاد شده بود. این پهلوان اسمش پهلوان اکبر بود. پهلوان اکبر به مقام پهلوانی پایتخت هم رسیده بود و یک بازوبند از سلطان جایزه گرفته بود.

بخوانید
کتاب قصه کودکانه قدیمی آشیانه پرندگان

کتاب قصه کودکانه قدیمی: آشیانه‌ی پرندگان / ژانت و ژانو تشکیل خانواده می‌دهند

«ژانو» پرنده‌ی کوچولو در باغچه‌ی آقای «براون» به دور و برش نگاه می‌کرد. باغچه پر از پرنده‌های رنگارنگی بود که آواز می‌خواندند و آشیانه خود را می‌ساختند. بلبل‌ها، گنجشک‌ها، سارها، سهره‌ها به هر طرف می‌پریدند و در منقارشان شاخه‌های سبز و علف می‌آوردند.

بخوانید
قصه صوتی پگاه قصه‌ گو: «چرا؟»، طوقی + 3 قصه صوتی دیگر / با صدای پگاه قصه گو #64 2

قصه صوتی پگاه قصه‌ گو: «چرا؟»، طوقی + 3 قصه صوتی دیگر / با صدای پگاه قصه گو #64

فهرست قصه های این مجموعه: 1- چرا؟  ( داستانی از نیکلای پوپوف ) 2- طوقی ( داستانی از کلیله و دمنه) 3- نمکی (روایتی نو از یک افسانه قدیمی) 4- همه دنیا مال من 5- قصه ی چوب و بازی

بخوانید