Classic Layout

داستان-تخیلی-کودکانه-سفر-به-عصر-دایناسورها-(1)-

داستان تخیلی کودکانه: سفر به عصر دایناسورها || عصر ژوراسیک

ويلبر روی تخت پرید و کتاب مورد علاقه اش را باز کرد. نام کتاب، «عبور از دوران های گذشتۀ زمین» بود. ویلبر در حالی که کتاب را ورق می زد، به مطالعه دوران های مختلف زمین پرداخت و از میان شهرهای باستانی، عصر یخبندان و عصر پستانداران گذشت.

بخوانید
داستان-تخیلی-کودکان-آتلانتیس-شهر-اسرارآمیز-زیر-دریا-(1)-

داستان تخیلی کودکان: آتلانتیس شهر اسرارآمیز زیر دریا

در یکی از روزهای گرم و کسل‌کنندۀ تابستانی، اسکروج مشغول خواندن مقاله‌ای در روزنامۀ «شهر اردک‌ها» بود. سه خواهرزاده‌اش در کنار او مشغول بازی بودند. ناگهان اسکروج فریادی کشید و توجه همه را جلب کرد.

بخوانید
داستان تخیلی کودکان امپراتوری گمشده‌ی آتلانتیس (23)

داستان تخیلی کودکانه: امپراتوری گمشده‌ی آتلانتیس

«مایلو تاش» در آزمایشگاه موزه‌ای کار می‌کرد. او استاد نقشه‌برداری بود و نقشه‌های خیلی خوبی می‌کشید. همچنین زبان تمدن‌های خیلی قدیمی و ازیادرفته را مطالعه می‌کرد؛ اما بزرگ‌ترین آرزوی مایلو پیدا کردن شهر گمشده‌ی آتلانتیس بود.

بخوانید
کتاب داستان کودکانه پول‌های روغنی

داستان کودکانه: پول‌های روغنی || قاضیِ زرنگ و دزد

روزی روزگاری پسرکی با مادربزرگش در دهکده کوچکی زندگی می‌کرد. پدر و مادر پسرک سال‌ها پیش مرده بودند و آن‌ها زندگی‌شان را به‌سختی می‌گذراندند. مادربزرگ شیرینی‌های خوشمزه‌ای می‌پخت.

بخوانید
داستان کودکانه: پولک نقره‌ای || انسان باید به قول خود عمل کند! 1

داستان کودکانه: پولک نقره‌ای || انسان باید به قول خود عمل کند!

در زمان‌های خیلی قدیم، پادشاهی در قصر بزرگی، با همسر خود زندگی می‌کرد. قصر پادشاه خیلی بزرگ بود و مثل جنگل، درخت‌های زیادی داشت. وسط این قصر، استخر خیلی بزرگی ساخته بودند.

بخوانید