در سیارهای به نام «تورو» در سرزمینی به نام «گالاکتیک» (فدراسیون کهکشانی) دانشمندی به نام «جومبا جوکیبا» زندگی میکرد. او طی آزمایشی که ۶۲۶ نامیده میشد موجودی را خلق کرد که بسیار عجیب بود.
بخوانید
مدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,373
در سیارهای به نام «تورو» در سرزمینی به نام «گالاکتیک» (فدراسیون کهکشانی) دانشمندی به نام «جومبا جوکیبا» زندگی میکرد. او طی آزمایشی که ۶۲۶ نامیده میشد موجودی را خلق کرد که بسیار عجیب بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,365
سالها پیشازاین، وقتی برف و یخ زمین را پوشانده بود، پسری به نام «کِنای» به یک سفر جادویی رفت و دربارg علاقۀ برادرانه و علاقه به همۀ موجودات چیزهای جدیدی را آموخت. کِنای و اهالی روستایی که او در آن زندگی میکرد، اعتقاد داشتند که ارواح پدرانشان، در روشنایی آسمان شمال کشور زندگی میکنند.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور نوجوان 0 4,736
روزی پلنگی به نام باگیرا برای شکار به جنگل رفته بود که ناگهان صدای گریۀ عجیبی را از سمت رودخانه شنید و رفت تا ببیند که صدا از کجاست. ناگهان پسربچهای را داخل سبدی دید که داشت گریه میکرد. با خودش گفت: اوه ...این بچۀ آدمیزاد است...
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 2,804
آقای «یخبندان» پیشرفتهترین اسلحهی دنیا را ساخته بود: یک مسلسل یخی. او میخواست «گاتهام» را به یک شهر یخی تبدیل کند. وقتی فرمانده «گوردون» از نقشههای آقای یخبندان باخبر شد، پیام خفاشی برای قهرمانان ما فرستاد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 15,239
هر وقت که مشکلی شهر «گاتهام» را تهدید میکرد، آقای «گوردون» رئیس پلیس شهر، فقط از دو قهرمان بزرگ یعنی «بتمن»، مرد خفاشی و «رابین» پسر شگفتانگیز درخواست کمک میکرد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 2,321
مارلین یک دلقک ماهی بود. ولی بچهها، نه اینکه او حتماً زندگی شادی هم داشت. او همیشه برای پسر کوچکش نمو که یکی از بالههایش از دیگری کوچکتر بود، نگرانی داشت. مارلین همۀ خانوادهاش را وقتیکه نمو هنوز یک تخم کوچک بود، در حادثهای در حملۀ یک ماهی باراکودا از دست داده بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور نوجوان 0 3,027
همۀ بچهها فکر میکنند وقتیکه هوا تاریک میشود و به رختخواب میروند، هیولاها از پشت درهای کمد اتاقشان آنها را دید میزنند. ولی بچهها نمیدانند که در آن وقت شب آنها سر کار خودشان هستند. هیولاها درهای کمد بچهها را باز میکنند و وارد اتاقشان میشوند
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,057
همۀ حوادث از سیارۀ تورو شروع شد. سازمان کهکشانها به یکی از دانشمندانش به نام «جومبا جوکیا» تهمت زده بود و داشتند او را محاکمه میکردند. جومبا جوکیا متهم به آفریدن موجودی عجیبوغریب بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 1,782
خانم آدِلِید، پیرزن بسیار مهربان، بخشنده و ثروتمندی بود که چندین سال پیش در شهر پاریس زندگی میکرد. او با گربه ی دوست داشتنی اش به نام دوشس و بچه های آن به نام های تولوز، برلیوز و مِری در خانه ی زیبا و مجللش به سر میبرد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان مصور کودکان 0 3,643
یکی بود یکی نبود، در زمانهای قدیم پادشاهی زندگی میکرد که به او، پرنس جان میگفتند، پرنس جان شیری سنگدل و ظالم بود. او به اهالی جنگل خیلی ظلم میکرد و از آنها مالیاتهای سنگینی میگرفت.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر