Classic Layout

قصه-صوتی-کودکانه-قزل-آلای-كوچك

قصه صوتی کودکانه: قزل آلای کوچک / مریم نشیبا

قزل‌آلای کوچکی بود که توی دریاچه کوچکی زندگی می‌کرد. ماهی کوچولو با دیدن پرنده‌ها آرزو می‌کرد که کاش می‌توانست پرواز کند و هر بار برای امتحان کردن از آب بیرون می‌پرید. اما هرچقدر که قزل‌آلا تلاش می‌کرد نمی‌توانست پرواز کند.

بخوانید
قصه-صوتی-کودکانه-فندق-و-نارگیل

قصه صوتی کودکانه: فندق و نارگیل / مریم نشیبا

یک درخت نارگیل و یک درخت فندق کنار هم بودند. یک روز یک فندق و یک نارگیل از درخت افتادند و قل خوردند تا به هم رسیدند. نارگیل فکر می‌کرد که فندق یک نارگیل کوچک است و فندق هم فکر می‌کرد که نارگیل یک فندق بزرگ است.

بخوانید
قصه صوتی کودکانه: مداد رنگی ها / مریم نشیبا 1

قصه صوتی کودکانه: مداد رنگی ها / مریم نشیبا

توی جعبه کوچک مداد رنگی‌ها شش رنگ کنار هم قرار داشتند. آبی، قرمز، سبز، زرد، صورتی و نارنجی. یک روز مداد رنگی‌ها تصمیم گرفتند که باهم نقاشی بکشند بنابراین همه باهم بیرون آمدند و دست بکار شدند تا نقاشی بکشند.

بخوانید
پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان 2

پیشوایان هدایت: زندگی امام محمد باقر (علیه‌السلام) برای کودکان و نوجوانان

پیشوای پنجم شیعیان، در اول رجب سال ۵۷ هجری قمری، چهار سال پیش از واقعه عاشورا در مدینه دیده به جهان گشود. پدرش امام سجاد (ع) و مادرش فاطمه، دختر امام حسن (ع) بود.

بخوانید
قصه-صوتی-کودکانه-طوطی-دم-دراز-کاور

قصه صوتی کودکانه: طوطی دم دراز / مهناز محمدقلی

اون هفته توی مدرسه هفته‌ی پرندگان بود. هفته‌ی مورد علاقه‌ی من. هر روز تو کلاس اطلاعات جالبی درباره پرندگان یاد می گرفتیم. هرچیزی را که یاد گرفتم برای خانواده ام تعریف کردم. به مامان گفت: مرغ مگس خوار می‌تونه عقب عقب پرواز کنه!

بخوانید
قصه صوتی قدیمی نیم وجبی ها سه بچه خرس کوچولو مرتضی احمدی

قصه صوتی قدیمی: نیم وجبی ها، سه تا خرس کوچولو / با صدای هنرمندان قدیمی

توی یک شهر قشنگ، سه تا خرس کوچولو، زبر و رنگ، تپلی مپل، خوش بر و رو، همیشه در کنار هم بودند. یار غار هم بودند. لحظه ای از هم جدا نمی شدند. بدون هم حتی آب هم نمی خوردند. اسمهاشون، خرس دانا، خرس کاری و خرس زرنگ بود. خنده رو بودند و حراف بودند. اما امروز همگی پکر بودند. از دل همدیگه بی خبر بودند...

بخوانید
قصه-صوتی-کودکانه-سنجاب-کوچولو630

قصه صوتی کودکانه: سنجاب کوچولو / مریم نشیبا

توی جنگل بزرگی سنجابی با بچه کوچکش زندگی می کرد. بچه سنجاب یک روز از لانه بیرون آمد و توی جنگل به راه افتاد. توی جنگل سنجاب کوچولو به خرس و به فیل رسید و از اینکه آنها او را بچه سنجاب و یا سنجاب کوچولو صدا کردند، خیلی ناراحت شد.

بخوانید
قصه-صوتی-کودکانه-غذا-خوردن-مریم-کوچولو630

قصه صوتی کودکانه: غذا خوردن مریم کوچولو / مریم نشیبا

مریم کوچولو دختر خیلی خوب و با ادبی بود. اما یه عادت بدی داشت و آن هم تند غذا خوردن بود. مریم و خانواده اش به مهمانی دعوت شده بودند. مریم کوچولو توی مهمانی فراموش کرد که آرام غذا بخورد و خیلی دور بشقابش غذا ریخت.

بخوانید