دنیای کودکان

قصه صوتی قدیمی: گل اومد، بهار اومد || قصه گو: نیکو خردمند

قصه-صوتی-قدیمی-گل-اومد-بهار-اومد--کاور

روزی بود، روزگاری بود. تو بیابون خدا، نخودی از نخودها، خونه داشت و زندگی؛ همه چی، هرچی بگی. همه چی از همه جور، روی رَف تنگ بلور، این‌ور رَف، گلاب پاش، اون‌ور رَف، گلاب پاش، ترمه و سوزنی داشت، پارچه‌ی پیرهنی داشت. نخودی نگو، بلا بود. خوشگل خوشگلا بود...

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: قهرمان || قصه‌گو: نیکو خردمند

قصه-صوتی-قدیمی-قهرمان-کاور

یکی بود، یکی نبود. یه دهی بود، بزرگ و آباد. خرمن‌های سبز، جنگل‌های سبز، نهرهای پرآب، آسمون آبی. توی این دهکده هیشکی با هیشکی دشمنی نداشت. نه سگ به گربه می‌پرید، نه گربه، موش‌وُ می‌درید، نه شغال پیر، خروس‌وُ می‌برد.

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: انگشتری جادو || نوشته: کنستانتین پاستوفسکی

قصه-صوتی-قدیمی-انگشتر-جادو-کاور

واریوشا دختربچه‌ی کوچولو و زبروزرنگی بود که با پدربزرگش توی کلبه‌ای تو جنگل زندگی می‌کردند. چله‌ی زمستون بود که پدربزرگ هوس توتون کشیدن کرد. بدجوری سرفه می‌کرد و از ضعف تنش می‌نالید و مرتب می‌گفت...

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: دخترک دریا || هانس کریستین اندرسن

قصه-صوتی-قدیمی-دخترک-دریا-کاور

اون دوردورها، وسط اقیانوس، آب، عین گلبرگ‌های گل دکمه‌ای آبیه و مثل شفاف‌ترین شیشه‌ها، صاف. اما عمق اون زیاده. اون‌قدر زیاد که هیچ لنگری به قعر اون نمی‌رسه و باید هزارتا منار روی هم گذاشت تا از ته اقیانوس به سطح آب رسید...

بخوانید