پیرمرد مهربان آرزو داشت دریا را ببیند. برای همین سوار قایقش شد و از راه رودخانه به دریا رسید. پیرمرد با یک نهنگ دوست شد و مدت ها به او سر می زد. یک روز هم نهنگ برای دیدنش به رودخانه آمد و ...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه کودکانه
قصه کودکانه «شاخ های ملوس» – بچه گوزنی که آرزو داشت زودتر بزرگ شود
ملوس یک بچه گوزن بامزه است و مثل همه بچه ها، دلش می خواهد زودتر بزرگ شود. مثل من که یک روز بچه بودم. این قصه بزرگ شدن ملوس است.
بخوانیدقصه کودکانه «شکستِ باز» – از دشمن خود نترس!
روزی روزگاری یک باز شکاری به مزرعه حیوانات حمله می کرد و حیوانات کوچولو را شکار می کرد. اما حیوانات درسی به باز دادند که هرگز فراموش نخواهد کرد
بخوانیدقصه کودکانه تصویری «شنل قرمزی» و گرگ بدجنس
یک روز شنل قرمزی به جنگل رفت تا به مادربزرگش سر بزند. در راه با گرگ بدجنس برخورد کرد و ... ادامه قصه
بخوانیدکتاب قصه کودکانه «سه بزغاله باهوش» – بچه باید زرنگ باشه
برای رسیدن به موفقیت باید ترس و وحشت را کنار گذاشت و با جرئت و شهامت به پیش رفت. این درسی است که از قصه «سه بزغاله باهوش» یاد می گیریم.
بخوانید