بایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه مصور

قصه کودکانه «ماجراهای نخودی: تولد نخودی» _ ایمان بیاوریم به دعا و یاد خدا

تولد نخودی

بابا و بی‌بی خیلی پیر شده بودند و هیچ بچه‌ای نداشتند. یک روز بی‌بی نشست و زارزار گریه کرد و از خدا خواست که بهشان بچه بدهد. یک‌دفعه یک فرشته آمد و دعای بی‌بی را برآورده کرد و این‌طوری بود که نخودی به دنیا آمد...

بخوانید

قصه کودکانه «اگر گریه نمی‌کردم» – ساده، پرمفهوم، فلسفی – همراه با متن و تصاویر زبان اصلی + فایل صوتی

جلد کتاب قصه اگر گریه نمی کردم.

اگر انسان گریه نمی کرد، چه می شد؟ آیا انسانیت خود را از دست نمی داد و به شیئی بی‌روح و بی احساس تبدیل نمی شد؟ برای انسان، گریستن ضروری است. چه کسی گفته مرد نباید گریه کند؟

بخوانید

قصه کودکانه «لورل و هاردی، این داستان: هدیه تولد استانلی» درمورد آداب هدیه دادن

لورل و هاردی هدیه

یک روز تابستان، الی به استانلی هدیه داد. هدیه اش یک سورتمه بود. اما استانلی بیچاره باید تا زمستان صبر می کرد تا برف ببارد و بتواند سورتمه سواری کند. آخه این هم شد هدیه؟

بخوانید

داستان کودکانه «لورل و هاردی به دوچرخه‌سواری می روند»

لورل و هاردی دوچرخه سواری

یک روز استن و الی (یا همون لورل و هاردی خودمون) تصمیم گرفتند به دوچرخه‌سواری بروند. اما استن با دوچرخه اش تصادف کرد و تمام خوراکی ها را له و لورده کرد. برای همین، اصلاً بهشون خوش نگذشت...

بخوانید

قصه کودکانه «کره‌اسب کوچولوی بامزه»

جلد قصه کودکانه کره‌اسب کوچولوی بامزه

تری‌پی یک کره اسب بامزه بود. یک روز تری‌پی و دوستش بلکی، گربه ملوس، از مزرعه بیرون رفتند و وارد جنگل شدند. درآنجا با چند حیوان دیگر دوست شدند و تا شب بازی کردند و شب، خسته و کوفته، با یک عالم خاطره به مزرعه برگشتند...

بخوانید