خروسی و سگی باهم دوست شدند و به سفر رفتند. شبهنگام همچنان که سگ زیر ریشههای درختانِ بین راه، جایی برای خود فراهم میکرد، خروس نیز بالای درخت رفت تا بخوابد.
بخوانید
مدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 72
خروسی و سگی باهم دوست شدند و به سفر رفتند. شبهنگام همچنان که سگ زیر ریشههای درختانِ بین راه، جایی برای خود فراهم میکرد، خروس نیز بالای درخت رفت تا بخوابد.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 120
چند دزد وارد خانهای شدند، اما جز خروسی که در خانه بود، چیز دیگری نیافتند. آنها خروس را با خود بردند و تصمیم گرفتند آن را کباب کنند و بخورند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 77
کبوتری تشنه، در تصویری، کوزهای پر آب دید. کبوتر که تصویر را با واقعیت اشتباه گرفته بود، با تمام نیرو بهسوی آن پرواز کرد.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 252
خروسی که بر سر مرغهای مرغدانی با رقیب خود جنگیده و شکستخورده بود، به کُنجی تاریک خزید و خود را پنهان کرد.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 103
مردی که شنیده بود قوها آوای دلنشینی دارند، یکی از آنها را از بازار خرید و به خانه برد. یک روز که مرد عدهای را به میهمانی دعوت کرده بود
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 193
بلدرچینی در کشتزاری سبز آشیانه ساخت و به مراقبت از جوجههای خود مشغول شد. جوجهها کمکم کاکُل و پر درآوردند و در کشتزار راه افتادند.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 262
در آغاز، لاشخورها صدایی به صافی صدای قوها داشتند. بااینهمه وقتی صدای شیهۀ اسبها را شنیدند، چنان حسودیشان شد
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 63
روباهی لکلکی را که از راه دوری رسیده بود، به شام دعوت کرد و از آشی که پخته بود، برای او هم کشید؛
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 184
مردی طوطیای خرید و به او اجازه داد تا به هر جای خانه که میخواهد، برود. طوطی که کاملاً دستآموز و رام بود، یک روز روی سر بخاری پرید، همانجا نشست
بخوانیدمدیر ایپابفا قصههای ازوپ 0 64
روزی که داروَش پا به جهان گذاشت، پرستو، خطری که پرندگان را تهدید میکرد به آنها گوشزد کرد.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر