Blog Layout

چتر و گربه و دیوار باریک: داستان کوتاهی از رضا قاسمی

چتر و گربه و دیوار باریک: داستان کوتاهی از رضا قاسمی 1

داستان کوتاه چتر و گربه و دیوار باریک رضا قاسمی   من نمی‌دانستم خر چطور توی گل گیر می‌کند. اما خودم یکی دو بار توی گل گیر کرده بودم. احساس کردم پدر چه خوب وضع مرا درک کرده. با خوشحالی دفتر را برداشتم و رفتم کنار او. آن روز درس …

بخوانید

داستان کودکانه: فلفلی و مرد ساحر || قدرت سحر و جادو

felfeli-epubfa.ir-index

   فلفلی را که می‌شناسید؟ همان پسرک روستایی که از بس کوچک و زبر و زرنگ بود به او می‌گفتند فلفلی. آن سال تابستان پدر فلفلی دست او را گرفت و به شهر آورد تا او را به دست استادی بسپارد تا کار و کاسبی یاد بگیرد

بخوانید

قصه کودکانه: زاغ، کبوتر، موش و شکارچی || نتیجه کمک، همکاری و اتحاد

zagh-kabootar-epubfa.ir_index

روزگاری زاغی در یک جنگل بزرگ و قشنگ لانه داشت. یک روز که زاغ برای پیدا کردن طعمه به پرواز درآمده بود، ناگهان چشمش به یک شکارچی افتاد که تفنگ به دست گرفته بود و تور بزرگی بردوش داشت.

بخوانید