داستان مصور کودکان

بیش از 600 قصه خاطره انگیز رایگان اینجاست.

قصه کودکانه: یک چیز دیگر || به جای تفاوت ها، شباهت ها را ببینیم

قصه کودکانه یک چیز دیگر (12)

روی یک تپه ی بادگیر، تنهای تنها بدون هیچ دوستی، « یک چیز دیگر» زندگی می‌کرد. او خودش می‌دانست که چیز دیگری است، زیرا دیگران هم همین را می‌گفتند. هر وقت سعی می‌کرد با آنها بنشیند یا با آنها قدم بزند یا با آنها همبازی شود می‌گفتند: «متأسفیم، تو مثل ما نیستی. تو چیز دیگری هستی. تو از ما نیستی.»

بخوانید

قصه کودکانه صُبحِ بیداری || صبح ها برای مدرسه زود از خواب بیدار شیم!

قصه کودکان و نوجوانان صبح بیداری (11)

سپیدۀ صبح، آسمان را روشن کرده بود. خورشید، آرام‌آرام داشت طلوع می‌کرد. ماه و ستارگان که در برابر نور خورشید، کم‌کم رنگ‌پریده می‌شدند، هر یک از گوشه‌ای به آن نگاه کردند و لبخندزنان گفتند: «خورشید خانم سلام!»

بخوانید

قصه کودکانه سایه خرس || به جای دعوا، آشتی کنیم!

قصه کودکانه سایه خرس || به جای دعوا، آشتی کنیم! 1

قصه کودکانه: یک روز صبح، خرس کوچولو قلاب ماهیگیری‌اش را برداشت و به کنار برکه رفت. یک کرم بزرگ پیدا کرد، آن را سر قلاب گذاشت و به برکه نگاه کرد. یک ماهی بزرگ دید و با خودش فکر کرد: «من باید این ماهی را بگیرم.»

بخوانید