قصه های کودکانه

بیش از 700 قصه خاطره انگیز رایگان اینجاست.

قصه کودکانه آموزنده: آسمان چه رنگ بود؟ / به نظرات دیگران احترام بگذارید

قصه-کودکانه-آموزنده-آسمان-چه-رنگ-بود؟

غروب بود. پاییز برگ درخت‌ها را زرد کرده بود. باد برگ‌های زرد را روی زمین ریخته بود. مزرعه پر از برگ‌های زرد بود. آن روز، از صبح زود، هوا ابری بود و نزدیک غروب رعد غرید. برق در آسمان دوید. بارانی تند بارید.

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: خاله گنجشکه و ننه کلاغه / آینده نگر باشیم تا به مشکل برنخوریم 

قصه-کودکانه-آموزنده-خاله-گنجشکه-و-ننه-کلاغه

یکی بود، یکی نبود. توی یک درختزار، خاله گنجشکه و ننه کلاغه همسایه بودند. خاله گنجشکه اهل کار بود. از صبح تا شب به فکر تمیز کردن لانه و جمع‌آوری دانه بود؛ اما ننه کلاغه سربه‌هوا بود.

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: میهمان روباه / گاهی باید حیله و مکر مثبت داشت

قصه-کودکانه-اموزنده-میهمان-روباه

یکی بود یکی نبود. توی یک جنگل پر از درخت، خرس و گرگ و روباهی زندگی می‌کردند. روباه از دست خرس و گرگ بیچاره شده بود؛ چون هرچه شکار می‌کرد، آن دو به‌زور از او می‌گرفتند و روباه همیشه گرسنه می‌ماند.

بخوانید