تبلیغات لیماژ بهمن 1402
کتاب قصه کودکانه وینی پو به گردش می‌رود

قصه مصور کودکانه: وینی پو به گردش می‌رود

کتاب قصه کودکانه وینی پو به گردش می‌رود

داستان‌های والت دیسنی

کتاب قصه کودکانه

وینی پو به گردش می‌رود

مجموعه قصه‌های پو، خرس عروسکی
ایپابفا: سایت کودکانه‌ی قصه کودک و کتاب کودک
مترجم ناهید ناصری

به نام خداوند بخشنده مهربان

وینی پو، اسم خرس کوچولویی است که می‌خواست به گردش برود؛ برای همین هم بچه خوکِ همسایه‌اش را صدا کرد و به او گفت:

«آسمان آبی است و هوا آفتابی. دوست داری با یک سبد پر از میوه به پارک برویم و بازی و تفریح کنیم؟»

بچه خوک، خوشحال شد و گفت: «بله… عالیه.»

وینی پو، اسم خرس کوچولویی است که می‌خواست به گردش برود

آن دو تا به راه افتادند و به «خرگوشی» رسیدند. وقتی‌که خرگوش فهمید که آن‌ها می‌خواهند برای تفریح به پارک بروند، از آن‌ها اجازه خواست که همراهشان برود.

پو گفت: «ما هم دوست داریم بیایی، ولی غذا فقط به‌اندازه دو نفر است.»

خرگوش گفت: «من برای خودم یک شربت آب‌لیمو و یک ساندویچ می‌آورم.»

من برای خودم یک شربت آب‌لیمو و یک ساندویچ می‌آورم

آن سه تا در راه به جغد و ببر رسیدند. آن دو اجازه خواستند تا همراه آن‌ها به تفریح بروند. چند فنجان و بشقاب هم همراه خود آوردند.

همگی به راه افتادند. دو تا سنجاب که شادی آن‌ها را دیدند، دلشان خواست که همراه آن‌ها به گردش بروند و خوش بگذرانند.

آن سه تا در راه به جغد و ببر رسیدند.

بالاخره به پارک رسیدند.

خرس کوچولو میله‌های جالبی پیدا کرد. از آن‌ها بالا رفت و با خوشحالی و خنده به چپ و راست آویزان شد. آن بالا خیلی کیف می‌داد!

چند حیوان دیگر هم به آن‌ها پیوستند؛ ازجمله یک کانگورو که نزدیک بود به تاب بخورد! و یک حیوان جالب کوچک به نام رو.

خرس کوچولو میله‌های جالبی پیدا کرد. از آن‌ها بالا رفت

بچه خوک که وسط سبزه‌ها قدم می‌زد، با خودش گفت: «کاش باد می‌آمد تا بادبادکم به هوا می‌رفت…»

بچه خوک خوشحال شد، چون بادباکش به آسمان رفته بود؛ هرچند نگه‌داشتن نخ بادبادک برایش مشکل بود و می‌ترسید که نکند با نخ به آسمان برود!

کاش باد می‌آمد تا بادبادکم به هوا می‌رفت

از آن‌طرف، پو که از میله‌های بازی نجات پیدا کرده بود، به‌طرف الاکلنگ رفت و از ببر اجازه گرفت تا سوار شود.

در این موقع باد شدیدی شروع به وزیدن کرد و بچه خوک را با نخ بادبادک به هوا برد! همه دوستانش از پرواز بچه خوک تعجب کرده بودند. عجیب بود! خیلی تند پرواز می‌کرد!

موقع باد شدیدی شروع به وزیدن کرد و بچه خوک را با نخ بادبادک به هوا برد

آن طرف زمین بازی، ببر که عاشق پریدن بود، روی الاکلنگ پرید و یک‌دفعه… وای… پو را به آسمان پرتاب کرد! بله، ببر پایین آمد. ولی خرس کوچولو به پرواز درآمد!

ببر که عاشق پریدن بود، روی الاکلنگ پرید و یک‌دفعه... وای... پو را به آسمان پرتاب کرد!

پو آن بالای آسمان چشمش به بچه خوک افتاد؛ او هم در آسمان پرواز می‌کرد!

حالا باید چکار کرد؟ پو این را گفت و پای بچه خوک را محکم گرفت. گرفتن همان و سقوط به‌سوی زمین همان! آخر، پو خیلی سنگین بود!

پو آن بالای آسمان چشمش به بچه خوک افتاد؛ او هم در آسمان پرواز می‌کرد!

مثل‌اینکه جای چندان هم بدی هم نیفتادند.

پو از فرودشان خوشحال بود. سرسره بازی پس از یک پرواز پرهیجان خیلی لذت‌بخش است!

سرسره بازی پس از یک پرواز پرهیجان خیلی لذت‌بخش است!

همه‌ی دوستانشان خوشحال شدند که آن‌ها سالم به زمین رسیده‌اند. برای خرس پرنده قهرمان، جشنی برگزار کردند و هر چه خوراکی داشتند، بین هم تقسیم کردند.

برای پو خرس پرنده قهرمان، جشنی برگزار کردند

***

 



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=22912

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *