تبلیغات لیماژ بهمن 1402
کتاب کمیک می خواهم روزه بگیرم برای کودکان

قصه‌های‌ کودکانه: می‌خواهم روزه بگیرم / 14 قصه برای آشنایی کودکان با روزه

قصه‌های کودکانه می‌خواهم روزه بگیرم

قصه‌های کودکانه

می‌خواهم روزه بگیرم

آشنایی کودکان
با احکام و شرایط روزه گرفتن
در ماه مبارک رمضان
در قالب 14 قصه کوتاه مصوّر

کتاب قصه کودکانه: ۱۴ قصه واره تصویری برای آشنایی کودکان با روزه و احکام روزه
طراح و نویسنده: سپیده خلیلی
تصویرگر: کاظم طلایی
فرایند OCR، بازخوانی، بهینه‌سازی و تنظيم: دنیای قصه و داستان ايپابفا

این قصه‌ها به‌صورت «کتاب کمیک» تهیه شده
اما چون فکر کردیم  شاید کیفیت تصاویر خوب نباشد،
هم متن تایپ شده را گذاشتیم و هم تصاویر را.

قصه‌های کودکانه می‌خواهم روزه بگیرم2

به نام خدا

1- نیت

– مامان. این وقت شب چه‌کار می‌کنی؟

– برای سحر غذا درست می‌کنم. چون امشب، شب اول ماه رمضان است. ما از امشب نیت می‌کنیم، یعنی تصمیم می‌گیریم که سی روز، روزه بگیریم.

– من سحر بیدار می‌شوم. چون بزرگ شده‌ام و باید روزه بگیرم.

– من هم روزه می‌گیرم. تازه، من از تو بزرگ‌ترم!

– رضا جان، روزه گرفتن هنوز به تو واجب نشده. پسرها باید از ۱۵ سالگی روزه بگیرند.

– پس تو نمی‌توانی روزه بگیری!

– اما می‌توانی روزه کله‌گنجشکی بگیری؛ یعنی از صبح تا ظهر چیزی نخوری. بعد که ناهارت را خوردی دیگر چیزی نخوری تا افطار.

– نه، من می‌خواهم روزه کامل بگیرم.

نیت می‌کنیم، یعنی تصمیم می‌گیریم که سی روز، روزه بگیریم.

2- تحمل گرسنگی

– سحرخیزان محترم. به اذان صبح فقط پنج دقیقاً باقی است.

– بچه‌ها بروید و دهانتان را بشویید. وقتی صدای «الله‌اکبر» را شنیدید. دیگر چیزی نخورید.

– رضا ظهر شده. برو غذایت را بخور، مگر گرسنه نیستی؟

– چرا گرسنه‌ام، ولی می‌خواهم تا اذان مغرب چیزی نخورم و با شما افطار کنم.

– پسرم. حالا که گرسنه‌ای به یاد گرسنه‌ها باش تا قدر نعمت‌های خدا را بدانی.

سحرخیزان محترم. به اذان صبح فقط پنج دقیقاً باقی است.

3- گردوغبار

– چرا این‌قدر می‌خوابی؟ روزه‌ات باطل می‌شود. بلند شو برویم توی حیاط باهم بازی کنیم.

– خواب، وضو را باطل می‌کند، نه روزه را.

– بابا. چرا جلو دهان و بینی‌ات را بسته‌ای؟

– برای اینکه روزه‌ام باطل نشود. تو هم برو کنار تا گردوغبار به دهانت نرود.

– الآن روزه‌ات را باطل می‌کنم.

– روز خودت باطل می‌شود. من دهان و بینی‌ام را می‌بندم.

– بس کنید بچه‌ها! آدم روزه‌دار نباید کسی را اذیت کند

تو هم برو کنار تا گردوغبار به دهانت نرود. روزه

4- سر فروبردن در آب

– مریم، خیلی گرسنه‌ای؟

– نه. ولی خیلی تشنه‌ام.

– می‌خواهی یواشکی یک لیوان آب برایت بیاورم؟

– نه نمی‌خواهم آب بخورم. روزه‌ام باطل می‌شود.

– چرا این کار را کردی؟

– چون تشنه‌اش بود.

– روزه‌ام را باطل کرد.

– ناراحت نباش، روزه‌ات باطل نشده. اگر از قصد، سرت را در آب فرومی‌بردی، روزه‌ات باطل می‌شد.

اگر از قصد، سرت را در آب فرومی‌بردی، روزه‌ات باطل می‌شد.

5- روزه‌ی مسافر

– امروز بعدازظهر می‌آیم و مادربزرگ را می‌آورم. خداحافظ.

– بابا، همین حالا برو | و او را بیاور.

– پیش از ظهر نمی‌توانم بروم. چون راه دور است و روزه‌ام باطل می‌شود.

– برایم ساک نبند. من بعد از نماز ظهر و عصر حرکت می‌کنم. فردا قبل از اذان ظهر اینجا هستم.

– چرا قبل از اذان ظهر؟

– اگر بخواهم فردا هم روزه بگیرم، باید پیش از اذان ظهر در شهر خودمان باشم.

، باید پیش از اذان ظهر در شهر خودمان باشم. روزه مسافر

6- روزه‌خوری

– چکار می‌کنی؟

– زبانم را نگاه می‌کنم، ببین چقدر سفید شده! هنوز چند ساعت به افطار مانده

– چی خوردی؟ چرا قایم می‌کنی؟

– هیچی برو کنار!

– چه خبر است؟ رضا، مگر نگفتم که خوب نیست پیش آدم روزه‌دار چیزی بخوری؟

– چرا، گفتید، اما من فکر کردم مریم نمی‌فهمد.

– مریم جان، روزه‌ات قبول باشد. آهسته‌تر بخور تا دل‌درد نگیری.

– امروز از هر چه خوردم کمی کنار گذاشتم تا وقت افطار به تو بدهم.

خوب نیست پیش آدم روزه‌دار چیزی بخوری - روزه خواری

7- دروغ بستن به خدا و معصومین (ع)

– دستتان درد نکند مادر جان! چرا زحمت کشیدید؟

– مادربزرگ چند روز پیش ما می‌مانید؟

– نیت کرده‌ام ۱۰ روز بمانم تا بتوانم روزه‌هایم را بگیرم.

– مادربزرگ، من دیروز روزه گرفتم. امروز هم روزه‌ام.

– آفرین پسر گلم! ولی روزه گرفتن هنوز به تو واجب نشده.

– ولی مادربزرگ، یکی از بچه‌های کوچه می‌گفت: حضرت … گفته‌اند پسرهای 11 ساله بهتر از دخترهای 9 ساله می‌توانند روزه بگیرند.

– باید به درستی روایتی که شنیده‌ای مطمئن باشی. چون دروغ بستن به خدا و پیغمبر (ص) و معصومین (ع) روزه را باطل می‌کند.

دروغ بستن به خدا و معصومین (ع) در روزه

8- ضعف شدید

– وای، چقدر حالم بد است!

– رنگتان هم پریده.

– خیلی ضعیف شده‌ام. ماشین هم خیلی تکان داشت. دلم دارد به هم می‌خورد.

– مریم، بدو یک لیوان آب برای مادر جان بیاور.

– مگر مادربزرگ روزه نیست؟!

– نه دخترم، به خاطر ضعف شدید نمی‌توانم روزه بگیرم.

– چه حیف شد؟

به خاطر ضعف شدید نمی‌توانم روزه بگیرم.

9- خوردن یا آشامیدن از روی فراموشی

– از آن شیرینی‌هایی که مادربزرگ دوست دارد خریدم. برو شیرینی‌ها را در ظرف بچین.

– داری شیرینی می‌خوری؟! مگر روزه نیستی؟

– ای‌وای، یادم نبود روزه‌ام!

– مامان. مریم شیرینی خورد. روزه‌اش باطل شد

– ناراحت نباش. روزه‌ات باطل نشده است. چون یادت نبوده و خورده‌ای.

حکم خوردن یا آشامیدن از روی فراموشی برای روزه دار

10- بیمار یا زنِ باردار

– سلام

– سلام

– خوش‌آمدید!

– خاله روزه نیست؟!

– مامان چرا خاله روزه نیست؟

– خاله باردار است و چون زایمانش نزدیک است، نمی‌تواند روزه بگیرد. آدم بیمار هم نباید روزه بگیرد.

– پس چرا خاله ما را برای افطار دعوت کرده است؟

– برای اینکه هر کس به یک آدم روزه‌دار افطار بدهد، به‌اندازه آن روزه‌دار از خدا پاداش می‌گیرد.

آدم بیمار هم نباید روزه بگیرد.

11- شب‌های قدر

– خیلی دلم می‌خواهد بتوانم حداقل روزهای «شب قدر» را روزه بگیرم!

– تو اگر روزه بگیری و روزه گرفتن برای خودت یا بچه ضرر داشته باشد باید «کفاره» بدهی، یعنی باید به‌جای هر روزه‌ای که گرفته‌ای دو ماه روزه بگیری یا 60 آدم فقیر را سیر کنی.

– مادر، شب‌های قدر چه شب‌هایی است؟

– به شب‌های 19، 21 و 23 ماه رمضان، شب‌های قدر می‌گویند.

– این شب‌ها چه فرقی با شب‌های دیگر دارند؟

– فرقشان این است که قرآن در یکی از این شب‌ها نازل شده است. برای همین، ما امشب تا سحر بیدار می‌مانیم و قرآن می‌خوانیم و عبادت می‌کنیم.

– شب نوزدهم ماه رمضان، شب ضربت خوردن حضرت علی (ع) است، شب بیست و یکم، شبی است که حضرت علی (ع) به شهادت رسیده‌اند، شب بیست و سوم هم سومین روز شهادت آن حضرت است.

به شب‌های 19، 21 و 23 ماه رمضان، شب‌های قدر می‌گویند.

12- قرآن خواندن در ماه رمضان

– مریم جان، بیا در این روزهای ماه رمضان باهم قرآن بخوانیم.

– مادربزرگ، من بلد نیستم خوب قرآن بخوانم.

– دخترم، هر کس در این ماه یک آیه از قرآن بخواند، مثل این است که تمام قرآن را خوانده است.

– صبر کنید تا من هم بیایم و با شما قران بخوانم. الآن این آش را برای خاله می‌برم و زود برمی‌گردم.

– مامان، خاله از شما آش خواسته بود؟

– نه دخترم. این آش نذری است. پختن غذا و تقسیم کردن آن در بین مردم خیلی ثواب دارد.

هر کس در ماه رمضان یک آیه از قرآن بخواند، مثل این است که تمام قرآن را خوانده است.

13- فرشته‌ای از بهشت

– چرا ناراحتی مریم خانم؟

– گرسنه و تشنه‌ام. نمی‌دانم چرا هر چه به آخر ماه رمضان نزدیک می‌شویم، روزه گرفتن برایم سخت‌تر می‌شود.

– درست مثل من!

– گوش کنید تا قصه‌اش را برایتان بگویم:

– وقتی‌که ما بچه بودیم، مادرم می‌گفت: «شب اول ماه رمضان، یک فرشته از بهشت می‌آید یک‌دانه گندم می‌آورد و توی شکم آدم روزه‌دار می‌گذارد. بعدازآن، هر شب می‌آید و یک‌دانه گندم اضافه می‌کند. وقتی دانه‌های گندم به ۱۵ تا رسید، فرشته هرروز می‌آید و یکی از آن‌ها را برمی‌دارد. به همین خاطر است که در روزهای آخر ماه رمضان، آدم بیشتر احساس ضعف می‌کند.»

شب اول ماه رمضان، یک فرشته از بهشت می‌آید یک‌دانه گندم می‌آورد

14- عید فطر

– امروز آخرین روز ماه رمضان است. فردا هم عید فطر است.

– مادر. فطریه، را کنار گذاشته‌ای؟

– بله، مقداری پول به تعداد افراد خانواده‌مان کنار گذاشته‌ام.

– با این پول چکار می‌کنید؟

– فردا که همگی برای نماز روز عید از خانه بیرون رفتیم، این پول را به یک نیازمند می‌دهیم.

چرا امروز عید است؟

– برای اینکه ما مسلمان‌ها از اینکه توانسته‌ایم به خاطر خدا یک ماه روزه بگیریم. خوشحالیم.

امروز آخرین روز ماه رمضان است. فردا هم عید فطر است.

پایان

 



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=22187

***

  •  

***

2 دیدگاه

  1. سلام و تشکر بابت مطلب خوبتان
    مورد شماره یازده غلطه و لازم نیست زن بارداری که روزه برای بچه‌ش ضرر داره، اگه روزه گرفت کفاره بده!!! اون هم کفاره افطار عمدی!
    فقط قضا میکنه و یک مد طعام کفارشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *