تبلیغات لیماژ بهمن 1402
داستان کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا – موشیما

داستان کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

داستان کودکانه

کیف مدرسه‌ی ماریا

ماریا یک دختر دبستانی هستش و منم کیف مدرسه‌ی اون هستم! من دوست ماریا هستم! ماریا صبح‌ها بیدار می‌شه و برای مدرسه رفتن آماده می‌شه!

maryas-school-bag-story-2

من هم از گوشه‌ی اتاق به اون نگاه می‌کنم! من خوشحالم چون می‌دونم که من هم با اون به مدرسه میرم!

maryas-school-bag-story-3

ماریا هرروز من رو روی دوشش می‌ذاره و به مدرسه می‌بره! هر وقت اون می‌دوه، قلب من هم تند می‌زنه!

maryas-school-bag-story-4

ما راه میریم و راه میریم تا به سرویس مدرسه برسیم! توی سرویس مدرسه، من خیلی راحت روی پای ماریا می‌شینم! ماریا خیلی‌خیلی منو دوست داره!

maryas-school-bag-story-5

ما توی راه مدرسه، کیف‌های دیگه‌ای هم می‌بینیم! ما حرف می‌زنیم و می‌خندیم و شعر می‌خونیم! می‌پریم و خندان با بچه‌ها به مدرسه می‌رسیم!

maryas-school-bag-story-6

ماریا خیلی از وسایلش رو داخل من می‌ذاره! کتاب‌های رنگی، دفتر، مداد و تراش و پاک‌کن و ظرف ناهار!

همیشه بوهای خیلی خوبی از ظرف غذای ماریا میاد!

maryas-school-bag-story-7

وقتی ماریا بالا و پایین می‌پره، همه‌ی این وسایل داخل من به هم می‌خورن و قاتى می‌شن!

من همیشه کنار ماریا هستم!

maryas-school-bag-story-8

زنگ تفریح که می‌شه، ماریا من رو می‌ذاره توی کلاس و می‌ره توی حیاط! من کمی تنها میشم اما بقیه‌ی کیف‌ها هم توی کلاس هستن، برای همین می‌تونیم باهم حرف بزنیم، بخندیم و شعر بخونیم!

maryas-school-bag-story-9

وقتی مدرسه تموم می‌شه، ماریا دوباره تموم وسایلش رو داخل من می‌ذاره و از مدرسه می‌دوه بیرون چون می‌خواد زود به خونه برسه! اون اون قدر تند می‌دوه که من بعضی وقت‌ها می‌ترسم!

maryas-school-bag-story-10

اون منو می‌ذاره گوشه‌ی اتاقش و من رو یادش می‌ره و من فقط از دور نگاهش می‌کنم!

maryas-school-bag-story-11

ولی من می‌دونم که فردا، ما بازهم باهم به مدرسه میریم!

maryas-school-bag-story-12

Courtesy of mooshima.com



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=48733

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *