یکی بود و یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. مورچهای بود، مورچهی پرکاری بود. مورچه از صبح تا شب کار میکرد. توی لانه دانه انبار میکرد.
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه روستایی: آدمک برفی / خواسته های ما باید بر اساس نیاز واقعی باشد
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. کنار یک دهکدهی کوچک تپهای بود. یک روز سرد زمستانی چند پسر کوچولو بالای آن تپه یک آدمک برفی کوچک درست کردند.
بخوانیدحکایات گلستان: چاق و لاغر / پرخوری و تن پروری زیان آور است
آوردهاند که در زمان قدیم دو درویش خراسانی با یکدیگر دوست بودند. آن دو باهم چنان صمیمی بودند و مهربان که مردم میگفتند آن دو دوست، مثل دو مغز بادام هستند در یک پوست.
بخوانید