بایگانی/آرشیو برچسب ها : قضاوت

قصه ایرانی: تا به نفع تو بود زر بود؟ / معیارهای دوگانه در قضاوت

قصه-شیرین-ایرانی-تا-به-نفع-تو-بود-زر-بود؟

روزی روزگاری در شهری کوچک یک قاضی خسیس و طمع‌کار زندگی می‌کرد. مرد قاضی پسری داشت بسیار شرور و مردم‌آزار که کسی از دست کارهای او در امان نبود. روزی پسر قاضی همین‌طور که در کوچه قدم می‌زد، دید که گربه‌ی همسایه روی دیوار و در آفتاب لم داده و خوابیده است.

بخوانید

قصه کودکانه: خرس عادل / اختلاف ها را کنار بگذاریم و صلح کنیم

قصه-کودکانه-خرس-عادل

فصل زمستان نزدیک بود. برگ‌های درختان ریخته بود و تنها بروی بعضی از درختان چند برگ زرد دیده می‌شد. آقا خرگوشه هم کارش سخت شده بود. برای اینکه هرروز مجبور بود مدتی دنبال غذا بگردد. آن روز هم به دنبال غذا می‌گشت.

بخوانید

داستان کودکانه: راسو و کودک || آینده نگر باشید و زود قضاوت نکنید

قصه-کودکانه-راسو-و-کودک

داستان آموزنده: زن و مردی در خانۀ بزرگی با پسر کوچکشان زندگی می‌کردند. آن‌ها از یک راسوی رام و دست‌آموز نگهداری می‌کردند. راسو و کودک خیلی همدیگر را دوست داشتند. آن‌ها باهم بازی می‌کردند.

بخوانید