در زمانهای بسیار دور در یکی از شهرهای قدیم، موشی با خانوادهی خود در انبار شهر زندگی میکردند. آنها با خوبی و خوشی و بدون رنج زندگی را میگذراندند، زیرا در آنجا همهچیز برای خوردن بود.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : گربه
قصه کودکانه: قایمموشک بازی در مزرعه
موشی و هوشی موشهایی بودند که دو بچه مامانی به نامهای شید و بید داشتند. آنها همگی در سوراخی در گوشه یک انبار بزرگ که در مزرعه بود زندگی میکردند.
بخوانیدداستان تصویری کودکانه: شاهزاده خانم گربه
داستان تصویری کودکانه شاهزاده خانم گربه
بخوانیدقصه تصویری کودکانه: پسری که گربه میکشید
قصه تصویری "پسری که گربه میکشید" برای کودکان
بخوانیدکتاب قصه کودکانه: دوستی اسب و گربه ، از مجموعه داستان های مزرعه حیوانات 4
روزی روزگاری در شهری نهچندان دور، در مزرعهای که دورتادور آن را نردههای چوبی قهوهایرنگی احاطه کرده بود حیوانات زیادی زندگی میکردند. آنها کموبیش با یکدیگر دوست بودند اما بیشتر از هر چیزی دوستی میان گربه و اسب چشمگیر بود ...
بخوانید