بایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه پیش از خواب

قصه کودکانه: قهر خورشید خانم

قصه-کودکانه-قهر-خورشید-خانم

یکی از روزهای قشنگ بهار که پرندگان روی شاخه‌های درختان نشسته بودند و آواز می‌خواندند و سنجاب‌ها از تنه‌های درختان بالا می‌رفتند و میمون‌ها روی شاخه‌ها تاب می‌خوردند، خورشید خانم از آسمان، به این مناظر نگاه می‌کرد و با دیدن زیبایی جنگل و شادی حیوانات با صدای بلند خندید؛

بخوانید

قصه کودکانه آقا فیله از همه قوی‌تره || دوستانمان را شاد کنیم.

قصه-کودکانه-آقا-فیله-از-همه-قوی‌تره

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود در یک روز قشنگ بهاری، همۀ حیوانات جنگل جمع شده بودند و راجع به مسئله مهمی باهم حرف می‌زدند. اول‌ازهمه آقا خرسه رفت روی تخته‌سنگ بزرگ و گفت: «حیوانات عزیز، ما همه امروز اینجا جمع شده‌ایم تا راجع به مسئلۀ مهمی صحبت کنیم و آن این است که جنگل ما خیلی‌خیلی بزرگ است...

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: طاووس مغرور

قصه-کودکانه-طاووس-مغرور

در جنگلی بزرگ و سرسبز، طاووس قشنگی میان درختان بلند لانه داشت. طاووس هرروز از لانه‌اش بیرون می‌آمد، کنار دریاچۀ آرام و آبی می‌رفت، دمش را که پرهای رنگارنگ داشت، مثل چتری زیبا باز می‌کرد و در آب زلال دریاچه به خودش خیره می‌شد.

بخوانید

قصه کودکانه: آرزوی ماهی کوچولو || گردش ماهی در جنگل

قصه-کودکانه-آرزوی-ماهی-کوچولو

در یک دریاچۀ آبی و قشنگ، کنار جنگلی بزرگ و سبز، ماهی کوچولوی قرمزی زندگی می‌کرد. ماهی کوچولوی قصه ما با لاک‌پشت مهربانی دوست بود. خانۀ لاک‌پشت در جنگلِ کنار دریاچه بود و هرروز برای آب‌تنی به دریاچه می‌آمد،

بخوانید