توی یه جنگل سبز و خرم، عدهای از حیوانات زندگی می کردند. اونها خیلی با هم خوب بودند. در میان این حیوانات، یه شیر جوان بود که با تمام حیوانات جنگل فرق میکرد. اون برخلاف حیوانات وحشی و خشمگین جنگل، خیلی مهربان بود...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : جنگل
قصۀ کودکانه: کلاغه به خانهاش رسید
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. یک آقا کلاغه و یک خانم کلاغه بودند که با بچههایشان روی یک درخت کهنسالی زندگی میکردند.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: کلاغ و پرندهها || کلاغ خودفریب!
روزی روزگاری در گوشهای از جنگل پرندههای زیادی زندگی میکردند. آنها زندگی راحت و آرامی داشتند؛ اما یک روز بین آنها اختلاف افتاد، چون همه میخواستند رئیس باشند.
بخوانیدقصه آموزنده: خرگوش ها / وحدت رمز پیروزی بر دشمن
خرگوش های جنگل از دست آزار و اذیت های روباه حیله گر در عذاب بودند. روباه بچه هایشان را می خورد و هیچکس جرئت مبارزه با روباه را نداشت تا اینکه یک روز خرگوش پیر نقشه بزرگی برای شکست روباه کشید ...
بخوانیدکتاب قصه کودکانه: دکتر جنگل / قصه روباه پزشک نما
قصه «دکتر جنگل» قصه روباه نادانی است که خودش را دکتر معرفی می کند و باعث می شود حال حیوانات بیمار بدتر شود. حیوانات هم تلافی می کنند و روباه را حسابی ادب می کنند...
بخوانید