بایگانی/آرشیو برچسب ها : اتحاد

قصه کودکانه‌ی: خاله مهربان و موش || باهمدیگه اتحاد داشته باشید!

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-کودکان--خاله-مهربان-و-موش-خانه

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. روزی از روزها خاله مهربان چند تا گردو و بادام و فندق را پیش پایش ریخت و گفت: «دیگر هوا دارد سرد می‌شود. باید این‌ها را بشکنم تا مغزشان را توی زمستان بخورم.»

بخوانید

داستان کودکانه: الاغ آوازخوان || نتیجه‌ی اتحاد و همکاری

داستان کودکانه: الاغ آوازخوان || نتیجه‌ی اتحاد و همکاری 1

روزی روزگاری در دهکده‌ای کوچک آسیابانی بود که الاغی داشت. سال‌ها الاغ برای آسیابان کار کرده بود و بارهای سنگین را ازاینجا به آنجا برده بود. ولی حالا دیگر پیر شده بود و نمی‌توانسته بار بکشد.

بخوانید

داستان زیبا و آموزنده: دوستان یکدل و مهربان || قصه شب برای کودکان

قصه-شب-برای-کودکان-دوستان-یکدل-و-مهربان

یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود. در کنار بیشه کوچکی، حیوانات در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی می‌کردند. آن‌ها در روز به بازی و شادی مشغول بودند و شب‌ها هم برای فردا برنامه‌ریزی می‌کردند.

بخوانید