Masonry Layout

قصه کودکانه پیش از خواب: چطور جوجه‌ها از تخم‌هایشان بیرون آمدند؟

قصه کودکانه پیش از خواب: چطور جوجه‌ها از تخم‌هایشان بیرون آمدند؟ 1

پستچی محله یک نامه برای خانم مرغه آورده بود. خانم مرغه هم پس از باز کردن نامه این‌طور خواند: «دوست عزیزم، خانم مرغه سلام! من ده تخم گذاشته‌ام، دلم می‌خواهد آن‌ها تبدیل به ده جوجه‌ي سالم بشوند. تو این کار را به‌ خوبی میدانی لطفاً بیا و کمکم کن. متشکرم.»

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: تدبیر عاقلانه / روباه مکار

قصه-کودکانه-شب-تدبیر-عاقلانه

برف سفیدی سرتاسر کوهستان را پوشانده بود و هیچ موجود زنده‌ای دیده نمی‌شد. اما، روباه مکاری که خیلی گرسنه بود در میان برف و یخ به دنبال غذا می‌گشت. روباه مکار می‌دانست که خانه مرد شکارچی در همان دوروبر است. حتماً او هم برای شکار از خانه بیرون رفته است.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: مدال‌ های گنجشک کوچولو

قصه کودکانه پیش از خواب: مدال‌ های گنجشک کوچولو 4

قرار بود پرندگان جنگل، در مسابقه بزرگی شرکت کنند. یک گنجشک کوچولو هم همراه مادرش برای شرکت در این مسابقه به ‌طرف محل مخصوص مسابقه راه افتادند. وقتی به آنجا رسیدند چشمشان به عموها و دايی‌ها و خاله و عمه‌های گنجشک کوچولو افتاد.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: شیشه شیر مال کیست؟

قصه کودکانه پیش از خواب: شیشه شیر مال کیست؟ 5

«سانی» کوچولو که پنج ‌ساله شده بود همراه پدر و مادرش در طبقه‌ی سوم یک آپارتمان زندگی می‌کردند. آقای «پان‌لی» نیز امسال شصت ‌و پنج ‌ساله شده بود و او نیز در آپارتمان روبروی آپارتمان سانی کوچولو و خانواده‌اش زندگی می‌کرد.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: میمون کوچولوی مهربان

قصه-کودکانه-شب-میمون-کوچولوی-مهربان

یک روز میمون کوچولویی بالای درخت بلندی نشسته و از آن بالا به اطراف نگاه می‌کرد. میمون چشمش به عمو زرافه افتاد که کنار رودخانه ایستاده و آب می‌خورد. عمو زرافه با سختی تمام اول روی دو پا خم شد و بعد که خوب دولا شد گردنش را پایین آورد و از آب رودخانه نوشید.

بخوانید