تبلیغات لیماژ بهمن 1402
داستان آموزنده سه روز در غدیر خم

داستان آموزنده: سه روز در غدیر / روزی که حضرت علی (ع) جانشین پیامبر (ص) شد

داستان آموزنده

سه روز در غدیر

روزی که حضرت علی (ع) جانشین پیامبر (ص) شد

ـ نویسنده: محمدرضا انصاری

به نام خدا

خدایا من چقدر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را دوست دارم! غدیر را هم خیلی دوست دارم. برای همین در اذان «أَشْهَدُ اَنْ عَلِیاً وَلَی الله» می گویم. می‌خواهم غدیر را بیشتر بشناسم و آن را برای بچه‌های دیگر بگویم.

غدیر روزی بود که خدا به همه‌ی مردم جهان عیدی بزرگی داد. عیدی خدا این بود که حضرت علی و یازده امام علیهم السلام بعد از او را خلیفه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله اعلام کرد.

اگر خدا امامان را انتخاب نمی‌کرد چگونه می‌توانستیم برای خود امامی انتخاب کنیم؟ اگر پیامبرمان جانشین نداشت چه می‌کردیم؟ از خداوند سپاسگزاریم که دوازده امام علیهم السلام را تعیین کرد و به پیامبرش دستور داد آنان را به ما بشناساند.

اکنون داستان غدیر را یاد می‌گیریم تا بتوانیم این قشنگترین قصه از زندگی امام علی علیه‌السلام را برای دوستانمان بازگو کنیم و یاد آن را برای همیشه گرامی بداریم.

از مدینه تا مکه

پیامبر صلی‌الله علیه و آله در شصت و سه سالگی برای سفر حج به مکه آمده بود. در آنجا از طرف خدا به او دستور داده شد که به غدیر بیاید و جانشینی حضرت علی علیه‌السلام را به همه مردم خبر دهد.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله به بلال فرمود: در میان مردم با صدای بلند بگو همه برای فردا آماده شوند تا به‌سوی غدیر حرکت کنیم.

بلال آمد و این خبر را همه جا پخش کرد. با شنیدن این خبر مردم سراغ شترها و اسبها و وسایل خود رفتند تا برای سفر به غدیر آماده شوند.

از مکه تا غدیر

روز بعد صد و بیست هزار نفر آماده حرکت شدند. بارها را روی شترها بستند و اسبها را آماده کردند. اول صبح کاروان به راه افتاد. بسیاری از اهل مکه نیز همراه کاروان آمدند تا ببینند پیامبرصلی‌الله علیه و آله در غدیر چه کار مهمی دارد. در این کاروان، بزرگ، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام هم بودند.

از مکه تا غدیر پنج روز راه بود. در بعضی شهرها و روستاها برای استراحت می‌ماندند تا آنکه صبح روز دوشنبه به غدیر رسیدند.

غدیر در آن بیابان جای زیبایی بود. پنج درخت بزرگ و کهنسال مثل درخت چنار کنار هم بودند. برکه‌ی بزرگ آبی هم کنار آنها بود. شاخ و برگ درختان در وسط آن بیابان سایبان خوبی برای مسافران بود.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله دستور دادند مردم در غدیر پیاده شوند. چون قرار بود سه روز در غدیر بمانند، هر کس برای خود جایی پیدا کرد. مردم خیمه و سایبان زدند و تا ظهر استراحت کردند.

کار بعدی، آماده کردن جای سخنرانی در سایه‌ی درختها بود. سلمان و ابوذر و مقداد و عمار برای این کار انتخاب شدند. آن‌ها سنگهای زیر درختان را جمع کردند و آنجا را جارو زدند و آب پاشیدند. بعد سنگهای بزرگ را روی هم چیدند و روانداز شترها را روی آنها قرار دادند و جای بلندی مثل منبر ساختند. سپس روی آنها پارچه‌هایی انداختند تا نرم باشد. منبر را جایی درست کردند که همه‌ی مردم آن را می‌دیدند و صدای حضرت را می‌شنیدند.

روی شاخه‌های درختان پارچه‌ی بزرگی کشیدند و بالای منبر سایبانی زدند و جای سخنرانی را آماده کردند.

سخنرانی پیامبر صلی‌الله علیه و آله در غدیر

ظهر شد و بلال اذان گفت. مردم برای نماز جماعت از خیمه‌ها بیرون آمدند و جلوی منبر جمع شدند و صفها را منظم کردند. آنگاه پیامبر صلی‌الله علیه و آله جلو ایستاد و نماز جماعت خوانده شد. اکنون صد و بیست هزار نفر جلوی منبر نشسته بودند تا سخنرانی شروع شود. زن‌ها هم در جایی نشستند که حضرت را به خوبی می‌دیدند.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله از منبر بالا رفت و بر آخرین پله‌ی آن ایستاد. بعد حضرت علی علیه‌السلام را صدا زد که بالای منبر بیاید. او هم از منبر بالارفت و یک پله پایین‌تر، کنار پیامبر صلی‌الله علیه و اله ایستاد. اکنون مردم برای اولین بار دو نفر را بالای منبر در حال ایستاده می‌دیدند.

این سخنرانی درباره‌ی حضرت علی علیه‌السلام بود که باید بعد از پیامبر صلی‌الله علیه و آله جانشین او باشد. حرفهای خدا را برای مردم بگوید و آنها را به دستورات قرآن راهنمایی کند.

جلوی چشم هزاران نفر با دستان مبارکش بازوی حضرت علی علیه‌السلام را گرفت و او را از بالای منبر به همه نشان داد و در آن حال فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیُ مَوْلاهُ»

پیامبر صلی‌الله علیه و اله پس از آنکه خلافت حضرت علی علیه‌السلام را برای مردم بیان کرد کاری کرد که همه او را بشناسند. جلوی چشم هزاران نفر با دستان مبارکش بازوی حضرت علی علیه‌السلام را گرفت و او را از بالای منبر به همه نشان داد و در آن حال فرمود:

       «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیُ مَوْلاهُ»

یعنی: هر کس که من مولای اویم این علی مولای اوست. هر کس من پیامبر او بوده‌ام علی امام اوست. هر کس حرف مرا گوش می‌کند باید حرف علی را گوش کند و بعد از من این علی جانشین من است.

بعد او را پایین آورد و به مردم فرمود: «اکنون دین شما کامل شد و خدا از شما راضی شد.»

بعد از آن، یازده امام بعد از حضرت علی علیه‌السلام تا امام زمان علیه‌السلام را به مردم معرفی کرد. آنگاه از مردم قول گرفت که بعد از او حرف حضرت علی علیه‌السلام را گوش کنند و با او دشمنی نکنند. آن‌ها قبول کردند و قول دادند این صحبتهای پیامبر صلی‌الله علیه و آله را برای خانواده‌ها و فامیل و دوستان خود بگویند. سخنرانی پیامبر صلی‌الله علیه و آله یک ساعت طول کشید و پس از آن که حضرت علی علیه‌السلام را کاملاً معرفی کرد از منبر پایین آمد.

تبریک و بیعت

پس از آنکه سخنرانی پیامبر صلی‌الله علیه و آلهتمام شد، مردم دور او جمع شدند و با صدای بلند این مقام حضرت علی علیه‌السلام را تبریک گفتند. آنان فریاد می‌زدند: آنچه درباره‌ی علی گفتی قبول کردیم و به آن عمل می‌کنیم.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله با دیدن خوشحالی مردم فرمود: «تبریک بگویید که خداوند چنین مقامی را به علی بن ابی طالب داده است».

پس از آرام شدن مردم، پیامبر صلی‌الله علیه و آله دستور داد دو خیمه آماده شود. در یکی از آنها خود او و در خیمه‌ی دیگر حضرت علی علیه‌السلام نشست.

مردم در گروههای چند نفری وارد خیمه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌شدند و با او بیعت می‌کردند، به این صورت که با آن حضرت دست می‌دادند و می‌گفتند: «سخنان شما را درباره‌ی علی علیه‌السلام قبول کردیم و قول می‌دهیم با او مخالفت نکنیم.»

سپس از آنجا بلند می‌شدند و به خیمه‌ی حضرت علی علیه‌السلام می‌آمدند و با او بیعت می‌کردند و می‌گفتند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» و قول می‌دادند که بعد از پیامبر صلی‌الله علیه و آله دستورات او را اطاعت کنند.

بعد از مردها، پیامبر صلی‌الله علیه و آله دستور داد زنها هم به خیمه بیایند. بیشتر زنها نامحرم بودند و نمی‌شد با حضرت علی علیه‌السلام دست بدهند. برای همین تشت آبی در خیمه گذاشتند و از وسط آن پرده کشیدند. در یک طرف آن حضرت علی علیه‌السلام نشست و دست خود را در آب گذاشت. در طرف دیگر زنها می‌آمدند و دست خود را در آب می‌گذاشتند و «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» می‌گفتند و قول می‌دادند غدیر و مقام امام علی علیه‌السلام را فراموش نکنند و حرفهای او را گوش کنند.

چون مردم خیلی زیاد بودند این برنامه سه روز طول کشید و صد و بیست هزار نفر همگی آمدند و با حضرت علی علیه‌السلام بیعت کردند.

شعر غدیر

یکی از شاعرهای بزرگ عرب همراه پیامبر صلی‌الله علیه و آله به غدیر آمده بود. او حَسّان نام داشت و شعرهای بسیار خوبی می‌گفت.

حسّان با دیدن سخنرانی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و آن مجلس بزرگ تصمیم گرفت شعر زیبایی بگوید. او در همانجا شعری درباره‌ی داستان غدیر ساخت.

در آن مجلس کسی حق نداشت بدون اجازه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله برای مردم چیزی بخواند. این بود که حسان نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمد و اجازه خواست تا شعرش را برای مردم بخواند.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله به او اجازه داد. مردم را خبر کردند و همه جمع شدند تا حسان شعرش را بخواند. حسان بر جای بلندی ایستاد تا همه او را ببینند. بعد گفت: ای مردم، پیامبر صلی‌الله علیه و آله به من اجازه داده تا شعری را که برای غدیر گفته‌ام برایتان بخوانم.

سپس شعر خود را برای مردم خواند و همه او را تشویق کردند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله هم به او آفرین گفت و برایش دعا کرد.

سنگ آسمانی بر دشمن غدیر

سه روز بود که مردم در غدیر خیمه زده بودند و دسته‌دسته برای بیعت می‌آمدند؛ و تا پایان مراسم هیچ‌کس نباید به‌سوی شهر و دیار خود می‌رفت.

در آخرین ساعت‌های روز سوم یک نفر به نام حارث نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمد و جلوی مردم با بی‌ادبی گفت: آیا این مقام علی ـ که او را امام ما قرار دادی ـ از طرف خدا بود؟

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: آری خداوند به من دستور داد که مقام او را برای شما بگویم.

همه با تعجب به حارث نگاه می‌کردند که بعد از سه روز این سؤال را می‌پرسد. حارث که می‌خواست مردم را گمراه کند گفت: خدایا اگر این سخن محمد درست است عذابی بر من بفرست!

تا سخن حارث تمام شد خداوند سنگی از آسمان فرستاد که جلوی چشم مردم بر سر او خورد و در بدن او فرورفت. حارث فوراً روی زمین افتاد و کشته شد و مردم یک‌بار دیگر داستان اصحاب فیل را به چشم خود دیدند.

خداوند درباره‌ی این داستان آیه‌ای از قرآن فرستاد تا مردم آن را برای همیشه بخوانند: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ». [پرسنده‌ای از عذاب واقع‌شونده‌ای پرسید]

با دیدن این منظره، پیامبر صلی‌الله علیه و آله به مردم فرمود: خوشا به حال کسی که ولایت علی را قبول کند! وای به حال کسی که با او دشمنی کند!

پایان مراسم غدیر

مراسم سه‌روزه‌ی غدیر کم‌کم به پایان می‌رسید. در این سه روز پیامبر صلی‌الله علیه و آله سخنان بسیاری درباره‌ی ولایت امیرالمؤمنین و امامان علیهم اسلام برای مردم فرمود که خلاصه‌ی آن چنین است:

فرمود: من دو یادگار برای شما می‌گذارم: قرآن و اهل‌بیت؛ و فرمود: خدایا تو شاهد باش و ای مردم شما هم شاهد باشید که من علی را امام شما معرفی کردم. آنگاه از مردم خواست داستان غدیر را برای بچه‌ها و دوستانشان بگویند و فرمود: روز قیامت درباره‌ی غدیر از شما سؤال می‌کنم.

غروب روز سوم، مردم خیمه‌ها را جمع کردند و اثاث‌های خود را بر شترها بار کردند و با اجازه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله از غدیر به‌طرف شهرها و روستاهای خود حرکت کردند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و همراهان نیز پس از پنج روز به مدینه رسیدند و به خانه‌های خود رفتند. بعدازآن، مردم سه روزِ غدیر را «روزهای ولایت» نامیدند.

خبر غدیر آن‌قدر مهم بود که به‌سرعت در شهرها و کشورهای جهان پخش شد و مردم ایران و روم و چین و همه‌ی غیرمسلمانان خبر آن را شنیدند.

اکنون ما شیعیان علی علیه‌السلام که هزار و چهارصد سال بعد از غدیر به این جهان آمده‌ایم، دستورات پیامبر صلی‌الله علیه و آله درباره‌ی حضرت علی علیه‌السلام را با جان‌ودل قبول کرده‌ایم.

ما داستان غدیر را برای هر کس که بتوانیم می‌گوییم و در اطاعت از دوازده امام خود کوشش می‌کنیم. ما در انتظار ظهور موعود غدیر «امام زمان علیه‌السلام» هستیم و برای فرج او دعا می‌کنیم. خدا و پیامبر و امامان را بر کارهای خود شاهد می‌دانیم و خود را برای سؤال پیامبر صلی‌الله علیه و آله درباره‌ی غدیر، در روز قیامت آماده می‌کنیم.

ما خلاصه‌ی غدیر را از سلمان فارسی آموخته‌ایم که پرسید: معنای ولایت علی چیست؟ پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: ولایت او مثل ولایت من است. هر کس اطاعت از دستورات مرا واجب می‌داند، باید دستورات علی علیه‌السلام را هم اطاعت کند و با او مخالفت نکند.

the-end-98-epubfa.ir



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=45193

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *