Masonry Layout

داستان تخیلی کودکانه: امپراتوری گمشده‌ی آتلانتیس

داستان تخیلی کودکان امپراتوری گمشده‌ی آتلانتیس (23)

«مایلو تاش» در آزمایشگاه موزه‌ای کار می‌کرد. او استاد نقشه‌برداری بود و نقشه‌های خیلی خوبی می‌کشید. همچنین زبان تمدن‌های خیلی قدیمی و ازیادرفته را مطالعه می‌کرد؛ اما بزرگ‌ترین آرزوی مایلو پیدا کردن شهر گمشده‌ی آتلانتیس بود.

بخوانید

داستان کودکانه: ماهی پولک طلایی || قدر نعمت‌های خدا را بدانیم!

کتاب داستان کودکانه ماهی پولک طلایی (6)

در میان دریایی بزرگ، ماهی کوچکی زندگی می‌کرد که باله‌های زرد و قشنگی داشت. پولک‌های او در میان آب زلال مثل خورشید می‌درخشید. ماهی‌های دیگر به خاطر پولک‌های قشنگش به او پولک طلائی می‌گفتند.

بخوانید