Masonry Layout

داستان کودکانه: درخت و پیرزن / تنهایی بد دردی است

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-درخت-و-پیرزن

در یک دشت وسیع، پیرزنی تنها زندگی می‌کرد. فرزندانش همگی در نقاط دیگر زندگی می‌کردند و او تنهای تنها بود. یک روز، پیرزن با خود گفت: «اگر یک درخت در کنار خانه‌ی من زندگی می‌کرد چقدر خوب بود و من سرم با آن گرم می‌شد و دیگر تنها نبودم!»

بخوانید

حکایات گلستان: گرگ و گوسفند / زن بداخلاق، زندان شوهرش است

حکایات-و-قصه-های-گلستان-سعدی-گرگ-و-گوسفند

آورده‌اند که در زمان قدیم، مردی بود که به سیر و سیاحت علاقه‌ی فراوان داشت. بزرگ‌ترین آرزوی این مرد آن بود که بتواند روزی، گِرد جهان را بگردد و همه جای دنیا را ببیند و احوال مردم جهان را از نزدیک مطالعه کند

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: یه قلب مهربون + متن فارسی قصه / به پرندگان و جانداران کمک کنیم / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 64#

قصه-صوتی-مریم-نشیبا-یه-قلب-مهربونه-همراه-متن-قصه

برف گوله‌گوله می‌بارید. سحر کوچولو کنار پنجره ایستاده بود و دعا می‌کرد که کاش برف بیشتر بباره تا همه‌جا سفید بشه. آخه مامان به اون گفته بود که اگه برف زیاد بباره، همگی باهم خانوادگی می‌رن برف‌بازی.

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: هركسی باید در لانه‌ی خودش زندگی كند + متن فارسی قصه / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 63#

قصه-صوتی-مریم-نشیبا-هركسی-باید-در-لانه‌ی-خودش-زندگی-كند-به-همراه-متن-قصه

توی جنگل سرسبز قصه‌ی ما حیوون‌های زیادی (بچه‌ها) زندگی می‌کردند. حیوون‌های زیاد و جورواجوری مثل خانم موشه، خاله دارکوبه، عمو جغد پیر، کبوتر مهربون، دیگه جانم براتون بگه سنجاب‌های شیطون.

بخوانید