دو بعد از نیمه شب یعنی تمام شب بیخوابی؛ یعنی کلافگی و خستگی و شتاب، همراه با دلتنگی و اضطرابی مجهول و این که میروم و میمانم و دیگر برنمیگردم
بخوانید
مدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 1,154
دو بعد از نیمه شب یعنی تمام شب بیخوابی؛ یعنی کلافگی و خستگی و شتاب، همراه با دلتنگی و اضطرابی مجهول و این که میروم و میمانم و دیگر برنمیگردم
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 628
افسانه با عکس گرفتن مخالف بود. با لباس سفید عروس و سفرهی عقد هم مخالف بود. هرچه مادرش اصرار کرد، رضایت نداد عکاس خبر کنند.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 1,021
دیروز بود که اطاقم را جدا کردند، آیا همانطوری که ناظم وعده داد من حالا بهکلی معالجه شدهام و هفتهی دیگر آزاد خواهم شد؟
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه صوتی کودکان 0 1,829
توی جنگل غلغله ای برپا بود. سال نو نزدیک بود و همه ی حیوانات مشغول خانه تکانی بودند.
بخوانیدمدیر ایپابفا دیوان شاعران 0 1,137
دفترهای شعر و ترانه مریم حیدرزاده
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه های کودکانه 0 6,798
در زمانهای قدیم، پادشاه و ملکهای بر کشوری حکومت میکردند. میهن سرسبز و آباد آنها در کنار دریا قرار داشت.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه های کودکانه 0 650
شکوه خانم، پیرزن مهربانی بود که همسر و فرزندی نداشت و در خانهی قدیمی و بزرگش بهتنهایی زندگی میکرد.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه های کودکانه 0 1,926
روزی روزگاری در سرزمینی دور، پادشاهی زندگی میکرد که مادر پیر و مهربانی داشت. کشور آنها سرزمینی آباد با باغها و مزرعههای پرمیوه و پرمحصول بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه های کودکانه 0 1,838
علی کوچولو یه توپ رنگارنگ داشت. توپش را خیلی دوست داشت. هرروز عصر بهانه میگرفت و میخواست بره تو کوچه بازی کنه
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه های کودکانه 0 369
فصل پاییز بود. در جنگل سبز جنبوجوشی به پا بود. تمام بچههای حیوانات به مدرسه میرفتند تا سر کلاس خانم گوزن بنشینند و باسواد شوند.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر