جورج ساموئل کلاسون در تاریخ هفت نوامبر ۱۸۷۴ در میزوری لوئیزیانا به دنیا آمد.
بخوانید
مدیر ایپابفا موفقیت 0 190
جورج ساموئل کلاسون در تاریخ هفت نوامبر ۱۸۷۴ در میزوری لوئیزیانا به دنیا آمد.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 537
به آواز کلاغی بر شاخهی بیدی، به رقص نور بر سایهی رویا، به بوی صبح گرمسیری؛ در دهلی از خواب بریدم. بیداری. بهار. بیداری بهار. سرخوشی سفر.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 615
بهزاد پیش از خواب یاد جزیره افتاد. صبح پس از دیدن نسترن گفت: «بیا برویم آشوراده، ده سال پیش وقتی تو هم اینجا بودی، من با دستهی به قول خودت «وحشیها» سری به جزیره زدم.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 763
لب جو، نزدیک قفس، گودالی بود پر از خون دلمه شدهی یخ بسته که پر مرغ و شلغم گندیده و ته سیگار و کله و پاهای بریدهی مرغ و پهن اسب توش افتاده بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 677
تا توی خانه بود، افسرده بود. به خیابان که میرفت نوبت دلشوره میشد. دلشورهای که تمامی نداشت و گاه چنان شدت میگرفت که دلش میخواست از حلقومش بیرون بیاید.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 284
اتاقی ساخته است در مرکز جهان دور تا دورش برهوتی از شن و ماسه و باد شاید تک درخت کودکیهایش را گاهی اوقات که پشتبام میرود و دستش را سایبان چشمها میکند میبیند
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 355
هرگز نخواسته بودم نویسنده باشم. همه چیز با یک ساعت مچی «وست اند واچ» شروع شد. تقصیر هم تقصیر گاو بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 880
لب ایوان، زیر برق آفتاب نشسته بودند. بفرینه به سینهی مادر تکیه داده بود. زن او را محکم در میان زانوان خود گرفته بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 255
فنیا هر بار که از شیشههای اتوبوس بیرون را نگاه میکرد با دستکشهایش به شیشه میمالید تا بخارها پاک شوند، باران را میدید که میبارید.
بخوانیدمدیر ایپابفا داستان کوتاه 0 4,110
مردی که در کوچه میرفت هنوز به صرافت نیفتاده بود به یاد بیاورد که سیزده سالی میگذرد که او به چهرهی خودش درآینه نگاه نکرده است.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر