یکی بود یکی نبود، دختر زیبای کوچکی بود که مورد توجه و محبت همه اطرافیان بود؛ حتی آنهایی که فقط یک بار او را دیده بودند.
بخوانید
مدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 867
یکی بود یکی نبود، دختر زیبای کوچکی بود که مورد توجه و محبت همه اطرافیان بود؛ حتی آنهایی که فقط یک بار او را دیده بودند.
بخوانیدمدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 905
مردی بود که هفت پسر داشت ولی دختری نداشت. او و همسرش از نداشتن دختر ناراحت بودند. سالها گذشت و سرانجام خداوند به آنها دختری داد
بخوانیدمدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 829
در نزدیکی یک روستا زنی با دو دخترش در یک کلبه زندگی میکرد، یکی از دخترها زیبا و پرکار و دیگری زشت و تنبل بود.
بخوانیدمدیر ایپابفا قصه صوتی کودکان 0 1,379
یک روز وقتی خاکستری تازه از خواب بیدار شد صدایی شنید. او می خواست بداند صدا از کجا می آید ...
بخوانیدمدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 1,214
روزگاری، یک موش کوچک، یک پرنده کوچک و یک سگ پاکوتاه باهم زندگی میکردند.
بخوانیدمدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 360
یکی بود یکی نبود، شاهزاده ای بود که از هیچ چیز به اندازه سفر رفتن، آن هم با یکی از خدمتکاران وفادارش، خشنود نمیشد.
بخوانیدمدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 2,665
روزی روزگاری، مرد ثروتمندی بود که همسرش در بستر بیماری افتاده بود. زن چون میدانست که مرگش بزودی فرا میرسد دخترش را نزد خود خواند
بخوانیدمدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 922
ماهیگیری با همسرش، در کلبه ای محقر، کنار یک دریاچه روزگار را به خوشی میگذراند. او هر روز میرفت، قلاب میانداخت و ماهی میگرفت.
بخوانیدمدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 1,114
یک روز زیبای تابستانی خیاطی کوچک اندام در کنار پنجره باز مغازهاش، پشت میز کار نشسته بود و خیاطی میکرد.
بخوانیدمدیر ایپابفا افسانههای برادران گریم 0 450
روزی روزگاری، پیرزنی در یک روستا زندگی میکرد. او یک بار از باغش کمی لوبیا چید تا برای خودش شام درست کند.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر