Classic Layout

داستان کودکانه: ماجرای فیل کوچولو || دیگران را درست راهنمایی کنیم 1

داستان کودکانه: ماجرای فیل کوچولو || دیگران را درست راهنمایی کنیم

داستان کودک: در زمان‌های قدیم، بچه فیل کوچکی بود که با پدر و مادرش در جنگلی زندگی می‌کرد. یک روز، وقتی هوا خیلی گرم بود، پدر و مادر فیل کوچولو به او گفتند: «هوا خیلی گرمه...

بخوانید
داستان-کودک-خیالباف-زیبا

قصه کودکانه و آموزنده: خیال‌باف زیبا || رؤیاپردازی کافی نیست!

داستان کودک: روزی روزگاری، یک پرندۀ قشنگ کوچولویی بود که خیلی به قشنگی خودش می‌نازید و خیلی ازخودراضی بود. پرنده‌هایی که دوستش بودند به غرور و خودپسندی او می‌خندیدند و از او می‌پرسیدند: «تو که هیچ کاری بلد نیستی

بخوانید
قصه-کودک-خرگوش-اشنایی-کودکان-با-زندگی-خرگوش-ها

داستان کودکانه: خرگوش || آشنایی کودکان با زندگی خرگوش‌ها

داستان کودک: یک آقا خرگوش و یک خانم خرگوش تازه باهم آشنا شده بودند. آن‌ها در خرگوشستان به هم برخورد کردند. همان راهروهای پرپیچ‌وخم که خانواده‌های بسیاری را به هم پیوند می‌دهد.

بخوانید
قصه-کودکانه-کبوتر-نوح

داستان کودکانه و آموزنده: کبوتر نوح | کدام حیوان از همه بهتر است؟

داستان کودک: حضرت نوح پیامبر خدا بود و برای راهنمایی مردم کوشش بسیار کرد. اما جز گروهی اندک به او نگرویدند. دیگران خیلی بد بودند و کارهای زشتی انجام می‌دادند و خدا برای مجازات آن‌ها عذاب فرستاد.

بخوانید
داستان-کودک-گربه-و-قناری-ایپاب-فا

داستان کودکانه: گربه و قناری || گربه‌ای که تنبل نبود

داستان کودک: هوای شهر کم‌کم روشن می‌شد. گربه به آسمان زمستانی چشم دوخته بود و رفتن شب و آمدن روز را تماشا می‌کرد. قناری هنوز توی قفسش خواب بود. گربه هرروز صاحبش را در تمام مدتی که برای رفتن سر کار آماده می‌شد تماشا می‌کرد.

بخوانید
داستان-کودک-قصر-گربه-سفید

قصه خیال‌انگیز کودکان: قصر گربه سفید || فانتزی برای کودکان

داستان کودک: روزی و روزگاری، پادشاهی بود که سه پسر داشت و به آن‌ها افتخار می‌کرد. او مدت‌ها در فکر این بود که یکی از پسرانش را جانشین خود کند. یک روز، سه پسرش را نزد خود خواند و گفت: «یک سال وقت دارید، سگ زیبایی را پیدا کنید و برایم بیاورید...

بخوانید