Classic Layout

قصه-کودکانه-روستایی-آموزنده-لانه‌ای-برای-گربه

قصه کودکانه آموزنده: لانه‌ای برای گربه / به فکر حل مشکلات خود و دیگران باشیم

یکی بود یکی نبود. مزرعه‌ای بود. توی این مزرعه، مرغ و جوجه‌ها توی لانه‌شان زندگی می‌کردند. گاو و گوساله و گوسفند و بره نیز توی طویله زندگی می‌کردند. سگ هم لانه‌ای کنار درِ خانه داشت؛ فقط گربه بود که جایی نداشت؛

بخوانید
قصه-کودکانه-روستایی-آموزنده-شلغم-پربرکت

قصه کودکانه روستایی: شلغم پربرکت / با تلاش و پشتکار و همکاری می توان به موفقیت رسید

روزی روزگاری، پیرمرد و پیرزنی با دو نوه‌ی کوچکشان در مزرعه‌ای زندگی می‌کردند. پیرمرد هرسال توی مزرعه‌اش یک‌چیز می‌کاشت: یک سال سیب‌زمینی، یک سال هویج، یک سال چغندر و آن سال هم تصمیم گرفت شلغم بکارد.

بخوانید
قصه-صوتی-خاله-مهناز-آسیاب-بچرخ-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی کودکانه: آسیاب بچرخ + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 48#

یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربون هیچ‌کس نبود. در دهکده‌ای یک آسیاب بادی بود. هرروز باد می‌اومد و یک چرخ و دو چرخ و نیم چرخی به آسیاب می‌داد. آسیاب هم می‌خندید و تند و تند گندم‌ها را آرد می‌کرد.

بخوانید
قصه-صوتی-مریم-نشیبا-یک-روز-خوب-برای-فیل-کوچولو-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی کودکانه: یک روز خوب برای فیل کوچولو + متن قصه کودکانه /دیگران را مسخره نکنیم / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 54#

یه روز که فیل کوچولوی قصه مون اولین بار تو زندگیش، تنهای تنها، از خونه رفت بیرون تا گشتی تو جنگل بزنه، همین طور که داشت رو سبزه‌ها و علف‌ها قدم می‌زد و با خوشحالی به درخت‌ها و آسمون و ابرها و پروانه‌ها نگاه می‌کرد، صدایی شنید.

بخوانید
کاور-قصه-کهن-روسی-آش-تبر

قصه روسی: آش تبر / ترفند سرباز زرنگ و پیرزن خسیس 13#

سپاهی پیری برای گذراندن ایام مرخصی به زادوبوم خود می‌رفت. پاهایش از راه‌پیمایی زیاد به‌شدت درد می‌کرد و خود سخت گرسنه بود. چون به دهکده‌ای رسید، نخستین کلبه‌ای را که در برابرش یافت، در زد

بخوانید
کاور-قصه-کهن-روسی-واسیلیسای-خردمند

قصه روسی: واسیلیسای خردمند / افسانه «ایوان» پسر بازرگان #12

دهقانی مقداری گندم کاشت و چون هنگام درو فرارسید، محصول مزرعه‌اش به‌اندازه‌ای زیاد بود که به‌زحمت توانست آن را گردآورد. گندم را با ارابه به خانه برد، کوبید، پوستش را گرفت و در خانه‌اش انبار کرد.

بخوانید
کاور-قصه-کهن-روسی-روباه-احمق

قصه روسی: روباه احمق / تا وقتی شکار احمق باشد، شکارچی گرسنه نمی‌ماند 11#

یکی بود یکی نبود. روباه چاق و بی‌ریختی توی دشت می‌دوید و به‌سوی منزلش می‌شتافت. یک‌دفعه، درحالی‌که هیچ انتظاری نداشت، چند تا سگ گرسنه و بداخلاق از مخفیگاهشان بیرون آمدند و دنبال او به دویدن پرداختند.

بخوانید
قصه-صوتی-مریم-نشیبا-توپ‌-بازی-با-ماه-به-همراه-متن-قصه

قصه صوتی کودکانه: توپ‌ بازی با ماه + متن قصه کودکانه / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 53#

اون شب، خرسک کوچولوی قصه‌ی ما، اصلاً خوابش نمی‌اومد. برای همین هم از روی تختش آمد پایین. پاورچین، پاورچین رفت پشت پنجره ایستاد. پرده‌های اتاقش را کنار زد. پنجره رو باز کرد. نسیم خنک شب آمد و صورت خرسک را نوازش کرد.

بخوانید