Blog Layout

قصه صوتی کودکانه: یه قلب مهربون + متن فارسی قصه / به پرندگان و جانداران کمک کنیم / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 64#

قصه-صوتی-مریم-نشیبا-یه-قلب-مهربونه-همراه-متن-قصه

برف گوله‌گوله می‌بارید. سحر کوچولو کنار پنجره ایستاده بود و دعا می‌کرد که کاش برف بیشتر بباره تا همه‌جا سفید بشه. آخه مامان به اون گفته بود که اگه برف زیاد بباره، همگی باهم خانوادگی می‌رن برف‌بازی.

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: هركسی باید در لانه‌ی خودش زندگی كند + متن فارسی قصه / قصه‌گو: خاله مریم نشیبا 63#

قصه-صوتی-مریم-نشیبا-هركسی-باید-در-لانه‌ی-خودش-زندگی-كند-به-همراه-متن-قصه

توی جنگل سرسبز قصه‌ی ما حیوون‌های زیادی (بچه‌ها) زندگی می‌کردند. حیوون‌های زیاد و جورواجوری مثل خانم موشه، خاله دارکوبه، عمو جغد پیر، کبوتر مهربون، دیگه جانم براتون بگه سنجاب‌های شیطون.

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: قوی‌ترین حیوان جنگل / توانایی های انسان در سختی ها شکوفا می شود

قصه-کودکانه-اموزنده-قوی‌ترین-حیوان-جنگل

کنار رود پُرآب خیال، جنگل سرسبزی بود پر از حیوان‌های جورواجور. یک روز حیوان‌های جنگل دورهم نشسته بودند و درباره‌ی قوی‌ترین حیوان جنگل حرف می‌زدند. روباه گفت: «قوی‌ترین حیوان جنگل ببر است.

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: دیگ گلی، انگشتانه‌ی مسی، ملاقه‌ی نوک گلی / از اعتماد دیگران سوء استفاده نکنیم

قصه-کودکانه-اموزنده-دیگ-گلی،-انگشتانه‌ی-مسی،-ملاقه‌ی-نوک-گلی

یکی بود و یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. مورچه‌ای بود، مورچه‌ی پرکاری بود. مورچه از صبح تا شب کار می‌کرد. توی لانه دانه انبار می‌کرد.

بخوانید