داستان مصور نوجوان

بیش از 200 قصه خاطره انگیز رایگان اینجاست.

داستان آموزنده: اردشیر و درخت زندگی || داستانی از مثنوی معنوی

کتاب داستان آموزنده اردشیر و درخت زندگی (7)

روزی بود و روز گاری، شهری بود و شهریاری، شهریاری که همیشه آرزو داشت عصرش جاویدان باشد و تا آخر زمان جوان و سالم بماند و پادشاهی کند. یک شب که اتفاقاً شب یلدا هم بود پادشاه، دانشمندان و حکیمان را به قصرش دعوت کرد تا شب‌نشینی کنند

بخوانید

داستان نوجوانه: مترسک و موتورسیکلت || داستان یک خر

داستان نوجوانه: مترسک و موتورسیکلت || داستان یک خر 1

زمستانِ سرد همه‌جا را فراگرفته بود. مردان روستای علی‌آباد در این برف و یخبندان روزها هم در خانه بودند و تمامِ وقت زیر کرسی روزگار می‌گذراندند. زن‌ها از صبح زود برمی‌خاستند و گاوهای شیرده را می‌دوشیدند و شیر داغ می‌کردند تا ماست درست کنند.

بخوانید

داستان علمی تخیلی نوجوانان: سفرهای علمی || اژدهای دریاچه واکِر

داستان-سفرهای-علمی-اژدهای-دریاچه-واکِر-(28)س

جمعۀ گذشته، همۀ ما در خانه‌هایمان بودیم و برنامۀ تلویزیونی «در صورت شما» را می‌دیدیم. «در صورت شما» برنامۀ تلویزیونی واقعاً جالبی است که همۀ بچه‌های کلاس ما آن را تماشا می‌کنند. ناگهان مجری برنامه اعلام کرد در دریاچه واکِر، اژدهایی زندگی می‌کند.

بخوانید

داستان کودکانه: پیرمرد ماهیگیر و پری دریایی || داستان پیدایش خاویار

کتاب داستان نوجوانه پیرمرد ماهیگیر و پری دریایی (13)

یکی از زیباترین مرداب‌های جهان در بندر انزلی قرار دارد. در اطراف راه‌های آبی این مرداب، نیزارهای بلندی وجود دارد که به میدان‌هایی پر از گل‌های نیلوفر ختم می‌شود. برگ‌های پهن و زیبای نیلوفر و لاله سراسر میدان‌ها را پوشانده...

بخوانید

داستان کودکانه و پرماجرای: پدربزرگِ دریانوردِ من! || در جستجوی گنج

کتاب داستان کودکانه و پرماجرای پدربزرگِ دریانوردِ من! (23)

پدربزرگ و مادربزرگ من، در یک خانۀ کوچک که باغچه‌ای هم دارد زندگی می‌کنند. تابستانِ گذشته و تعطیلاتم را نزد آن‌ها گذراندم...یک روز، پدربزرگ، ماکت یک کشتی قدیمی را که در اتاقش بود نشانم داد و گفت: تو می‌دانستی که من ناخدای این کشتی بودم؟

بخوانید