تبلیغات لیماژ بهمن 1402
کتاب داستان کودکانه قدیمی سگی به نام «پوگو» (19)

کتاب داستان کودکانه قدیمی: سگی به نام «پوگو»

کتاب داستان کودکانه قدیمی
سگی به نام «پوگو»

کتاب داستان کودکانه قدیمی

سگی به نام «پوگو»

داستان‌های مصور رنگی برای کودکان

ـ ترجمه: محسن نعیمی ـ نعمتی
ـ انتشارات: بامداد
ـ چاپ اول: ۱۳۵۴

کتاب داستان کودکانه قدیمی
سگی به نام «پوگو»

به نام خدا

سلام! من «پوگو» هستم. مردم می‌گویند که من زیباترین توله‌سگ دنیا هستم.

اما من یک راز بزرگ هم دارم … من می‌خواهم در تمام ورزش‌ها قهرمان بشوم.

من زیباترین توله‌سگ دنیا هستم.

کنار… کنار… من اسکی‌بازی می‌کنم. نگاه کنید چقدر تند می‌روم.

آی درخت کاج زیبا! درخت کاج بزرگ، لطفاً از سر راه من بروید کنار!

کنار... کنار... من اسکی‌بازی می‌کنم. نگاه کنید چقدر تند می‌روم.

بوم… بوم

(درخت کاج کنار نرفت و پوگو با همان سرعت با درخت تصادف کرد.)

سگ کوچولو گفت: من فکر می‌کنم درخت‌های کاج از سگ‌های کوچولو زیاد خوششان نمی‌آید.

درخت کاج کنار نرفت و پوگو با همان سرعت با درخت تصادف کرد

من باید در مسابقه‌ی دو، اول بشوم. هیچ‌کس نمی‌تواند از من جلو بزند.

یک… دو… سه… شروع کردم.

من از همه تندتر می‌دوم. من قهرمان دو خواهم شد.

من از همه تندتر می‌دوم. من قهرمان دو خواهم شد.

من وقتی‌که هوا طوفانی باشد بازهم می‌دوم.

این باران برای من مثل یک دوش آب است و موهای بدن مرا تمیز و مرتب می‌کند.

(اما پوگو در هوای طوفانی راه را گم کرد و نتوانست برنده شود.)

من وقتی‌که هوا طوفانی باشد بازهم می‌دوم.

(جمعیت فریاد می‌زند: شیرجه برو پوگو! شیرجه برو.)

حالا من دروازه‌بان تیم پیراهن آبی‌ها هستم. اول شیرجه می‌روم و توپ را می‌گیرم و بعد دوباره می‌اندازم وسط میدان.

حالا من دروازه‌بان تیم پیراهن آبی‌ها هستم

آه کمک! دسته‌ی دوچرخه‌ام خراب شده.

آه این دوچرخه فقط راست راه می‌رود. کمک کنید،

من دارم می‌روم میان آب‌ها! ای قورباغه‌های سبز کنار بروید که زیر دوچرخه له نشوید.

آه کمک! دسته‌ی دوچرخه‌ام خراب شده.

کنار، کنار… آهای ماهی‌های طلائی از سر راه من کنار بروید، من پوگو قهرمان اسکی روی آب هستم،

من حکمران امواج هستم، من سلطان دریا هستم و چقدر خوشحالم که اینجا دیگر درخت کاجی نیست تا من با آن تصادف کنم. حالا من به شما نشان خواهم داد که چطور …

من حکمران امواج هستم، من سلطان دریا هستم

نفسم دارد بند می‌آید. یک موج باید مرا به روی آب ببرد. من دارم خفه می‌شوم. اگر نجات پیدا کنم دیگر هرگز اسکی روی آب‌بازی نخواهم کرد.

اگر نجات پیدا کنم دیگر هرگز اسکی روی آب‌بازی نخواهم کرد.

من هیچ ورزشی را بیشتر از اسکیت روی یخ دوست ندارم.

به من نگاه کنید، وقتی من به این‌طرف و آن‌طرف می‌روم، خوش‌اندام به نظر نمی‌آیم؟

من هیچ ورزشی را بیشتر از اسکیت روی یخ دوست ندارم.

این یخ خیلی محکم است، اما نمی‌دانم چرا پاهای کوچک من، به این‌طرف و آن‌طرف کشیده می‌شوند… آآآ… خ

این یخ خیلی محکم است

من دوست دارم بروم به کوهستان و از هوای خنک و تازه‌ی آن لذت ببرم.

من حالا تقریباً وسط کوه هستم.

من دوست دارم بروم به کوهستان و از هوای خنک و تازه‌ی آن لذت ببرم.

مثل‌اینکه این کوه راست‌ترین کوه دنیاست.

قبل از اینکه من راه بیفتم، یک سگ بزرگ به من گفت:

– «از روی قله‌ی کوه همه‌چیز زیباست. شما آنجا به ستاره‌ها خیلی نزدیک هستید و می‌توانید با آن‌ها حرف بزنید.»

مثل‌اینکه این کوه راست‌ترین کوه دنیاست.

وای که چقدر خسته شده‌ام.

حالا نوک کوه رسیده‌ام. باید به شما بگویم که سگ‌ها برای بالا رفتن از کوه ساخته نشده‌اند. حالا نمی‌دانم چطور باید بخوابم. این صخره‌ی نوک‌تیز اصلاً جای خوبی برای خوابیدن نیست.

حالا نوک کوه رسیده‌ام. باید به شما بگویم که سگ‌ها برای بالا رفتن از کوه ساخته نشده‌اند

این آب تمیز مجبورم می‌کند که کمی آبتنی کنم.

به من نگاه کنید تا به شما نشان بدهم که چطور شیرجه می‌روند.

دست‌ها به جلو – پاها جفت ـ و بعد…

آآآ…خ

این آب تمیز مجبورم می‌کند که کمی آبتنی کنم.

آخ چانه‌ام … پس این آب، زیاد هم گود نبود.

وای … مثل‌اینکه یکی دوتا از دندان‌هایم شکسته است، حالا چکار کنم؟

آخ چانه‌ام ... پس این آب، زیاد هم گود نبود.

اجازه بدهید یک راز را برای شما فاش کنم:

«یک استخوان لذیذ، یک باغ زیبا و یک خانه‌ی گرم…این‌ها زندگی خوبی را به یک سگ می‌دهند.»

یک استخوان لذیذ، یک باغ زیبا و یک خانه‌ی گرم

(بچه‌های عزیز توجه داشته باشید که این زندگی فقط برای یک سگ خوب است، نه برای انسان -که می‌تواند فکر کند و برای دیگران مفید باشد. در ضمن یادتان باشد، کسی که فکر می‌کند همه‌کاره است، حتماً بدانید که هیچ‌کاره است.)

متن پایان قصه ها و داستان



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=46094

***

  •  

***

2 دیدگاه

  1. مامان سه تا کوچولو

    سلام
    میخواستم بگم چرا دیگه زمان خوندن داستان ها نیست؟خیلی کاربردی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *