تبلیغات لیماژ بهمن 1402
قصه-کودکانه-شب-طوطی-کوچولو-حالت-خوبه؟

قصه کودکانه پیش از خواب: طوطی کوچولو حالت خوبه؟

قصه کودکانه پیش از خواب

طوطی کوچولو حالت خوبه؟

جداکننده متن Q38

ـ نویسنده: جانگ‌ شو
ـ مترجم: مریم خرم

به نام خدا

«سبزک» طوطی زیبایی بود که بال‌وپرهای زرد و سبزی داشت. منقار سرخش همراه با کاکل زیبای روی سرش و چشمان گرد و سیاهش جلوه و زیبایی خاصی به او می‌داد. تمام بچه‌های محله او را دوست داشتند و هرروز صبح پیش او می‌آمدند و می‌پرسیدند: «طوطی کوچولو حالت خوب است؟» طوطی کوچولو هم فوراً پاسخ می‌داد: «صبح به خیر»

صاحب این طوطی زیبا کسی نبود به‌جز «گانگ‌لی» کوچولوی شش ‌ساله. در آغاز گانگ‌لی خیلی خوشحال می‌شد که طوطی ملوسش توجه بچه‌ها را به خود جلب کرده است، اما کم‌کم از اینکه صاحب پرنده‌ای است که همه از او تعریف می‌کنند، مغرور شد.

چند روزی گذشت، آن روز بچه‌ها برای دیدن سبزک به در خانه‌ی گانگ‌لی رفتند، ولی، گانگ‌لی با دیدن آن‌ها با عصبانیت فریاد زد: «به خانه‌تان بروید، سبزک مرد و دیگر احتیاجی نیست برای دیدنش به اینجا بیایید، شما اذیتش می‌کردید!»

با شنیدن این سخنان، اشک بچه‌ها درآمد. در آن میان دختر کوچولوی چهارساله‌ای به نام «نیلی» سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود هق‌هق می‌کرد و سبزک را صدا می‌کرد.

بچه‌ها با ناراحتی سرشان را به زیر انداختند و با قلبی شکسته از آنجا دور شدند.

گانگ‌لی اصلاً فکر نمی‌کرد آن‌قدر بچه‌ها به طوطی کوچولو علاقه داشته باشند. به همین دلیل دیگر هیچ‌چیز نتوانست بگوید و بدون اینکه جیک بزند دو پا داشت دو پای دیگر هم قرض کرد و به‌طرف خانه دوید.

آن شب، برای گانگ‌لی شب بدی بود. خوابش نمی‌برد و دچار عذاب وجدان شده بود.

صبح روز بعد، هنگامی‌که خورشید خانم انوار طلائی‌اش را سخاوتمندانه به روی زمین و زمینیان پخش می‌کرد، بچه‌های محله با شنیدن صدای نازک طوطی کوچولو که می‌گفت: «صبح بخیر» از جا پریدند. بعضی از بچه‌ها خواب‌آلود چشمانشان را می‌مالیدند و فکر می‌کردند خواب می‌بینند. برخی دیگر هنوز لباس نپوشیده و پابرهنه بیرون دویدند و همگی با دیدن «سبزک» بر جا خشکشان زد.

گانگ‌لی سرش را به زیر انداخته و از خجالت پشت سبزک پنهان شده بود، بچه‌ها نگاهی به هم انداختند و ناگهان همگی خندیدند و با خوشحالی به‌طرف سبزک و گانگ‌لی رفتند. از آن روز به بعد گانگلی کوچولو فهمید که خودخواهی و غرور بیجا صفت ناپسندی است و نباید دوستانش را بیازارد.

the-end-98-epubfa.ir



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=45146

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *