داستان کودکانه:

خودت کارهای خودت را انجام بده

من دوست دارم همه‌ی کاهارمو خودم انجام بدم.

البته شاید نه همه‌شونُ! اما بیشترشون!

هممم، شاید هم بیشترشون نه، خیلی‌هاشون!

باشه، خیلی‌هاشون هم نه، اما بعضی‌هاشون.

خب، شاید بعضی‌هاشون هم نه، …اصلاً هیچکدوم!

نه شوخی کردم…من واقعاً دوست دارم همه‌ی کارهامو خودم انجام بدم.

وقتی من کارهامو انجام می‌دم، درواقع دارم توی کارها به بابا و مامان کمک می‌کنم. شما که خوب می‌دونید، بعضی وقت‌ها بابا و مامان‌ها به کمک ما نیاز دارند.

وقتی من خودم کارهامو انجام می‌دم، بهم احساس «مهم بودن» می‌ده. من دوست دارم مهم باشم. شما چی؟

بعضی وقت‌ها که بی‌حوصله می‌شم، چند تا کار انجام می‌دم، حتی کارهایی که وظیفه‌ی من نیست.

بعضی وقت‌ها باید کارهایی انجام بدم که دوست ندارم انجام بدم. وقت‌هایی که این‌طوری می‌شه، برای خودم یه بازی خیالی درست می‌کنم. بازی کردن باعث می‌شه کارهامو راحت‌تر انجام بدم.

مثلاً دیروز باید لباسهامو جمع می‌کردم. من هم وانمود می‌کردم که دارم اونا رو از مامانم قایم می‌کنم. بازی بامزه‌ای بود و فکر کنم یادم بیاد که لباسهامو کجا قایم کردم.

شوخی کردم…لباسهام توی کشوی جالباسیه، جایی که مخصوص لباس‌هاست.

بعضی وقت‌ها که همه‌ی کارهام تموم می‌شه، همراه بابا و مامان به پارک می‌ریم یا وقتمون رو به تفریح می‌گذرونیم.

من می‌دونم که اگه کارهامو انجام ندم، نمی‌تونم به پارک برم یا تفریح کنم.

بنابراین، تو هم مهم باش و کارهات رو خودت انجام بده تا وقت کافی برای تفریح و شادی داشته باشی.