قصه کودکانه آموزنده: دوستی خاله خرسه 1

قصه کودکانه آموزنده: دوستی خاله خرسه

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (1).jpg

دوستی خاله خرسه

برداشتی از مثنوی

(به همراه قصه مصوّر ماجرای چکمه های حسنی)

نویسنده: مجتبی حیدرزاده

نقاشی: بهمن عبدی ، مرتضی خانعلی

سال چاپ: خرداد 1362

تايپ، بازخوانی، ويرايش تصاوير و تنظيم آنلاين: انجمن تايپ ايپابفا

جداکننده پست ایپابفا2

فهرست قصه ها

دوستی خاله خرسه

ماجرای چکمه های حسنی

جداکننده پست ایپابفا2به نام خدا

دوستی خاله خرسه

بچه های عزیز، خرس هم مانند همه حیوانات درنده، خطرناک است و اگر دستش به انسان برسد، رحم نمی کند. در زمانهای نه چندان دور، بعضی از شکارچیان، خرس را به دام می انداختند و به او تعلیم می دادند تا اهلی شود. سپس او را به کوچه و خیابان می آوردند و از نمایش گذاشتن او پول جمع می کردند.

به هرحال، حکایتی را که برایتان تعریف می کنیم، مثل همه قصه های دیگر می تواند عبرت آموز باشد و شما را با حقایق بیشتر آشنا کند.

می گویند در زمانهای بسیار قدیم مردی برای شکار به جنگل می رود. اتفاقاً بچه خرسی را می بیند که پایش تیر خورده و در گوشه ای افتاده است.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (3).jpg

شکارچی از دیدن بچه خرس زخمی به رحم می آید و او را بغل می کند و به خانه اش می آورد. ابتدا پای زخمی خرس را درمان می کند و سپس اطاقک کوچکی را برای زندگی بچه خرس درست می کند.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (4).jpg

بچه خرس روز بروز بزرگتر می شد و شکارچی نسبت به او انس و الفت بیشتری به دل می گرفت. شکارچی هرکجا می رفت خرس را هم با خود می برد. مردم و بخصوص بچه ها از دیدن خرس فرار می کردند.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (2).jpg

ولی شکارچی به آنها هشدار می داد که این خرس اهلی است و آدمها را دوست دارد. گاهی اوقات خرس روی دو پایش می ایستاد و شکلک درمی آورد و مردم به خنده می افتادند.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (5).jpg

شکارچی دلش خوش بود که مونس وهمدمی پیدا کرده است که مثل بعضی از آدمها دورو نیست. خرس مزبور فقط کارش خوردن و خوابیدن نبود، بلکه در بعضی از کارها به مرد شکارچی کمک هم می کرد. از جمله برای او با سطل آب می آورد، شکارچی را کول می کرد و علاوه بر اینها هرکس به شکارچی چپ نگاه می کرد، خرس با یک نعره دل او را می لرزاند.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (6).jpg

تا اینکه یکروز مرد شکارچی همراه خرس، به ديدن یکی از دوستان ریش سفید خود که پیرمرد سالخورده ای بود رفت. پیرمرد از دیدن خرس برآشفت ولی شکارچی به او اطمينان داد که خرس اهلی شده و کاری با او ندارد.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (7).jpg

پیرمرد به شکارچی نصیحت کرد و گفت:

– ای جوان، دوستی با حیوانی که عقل و منطق ندارد کارخطرناکی است. خرس حیوان نادانی است. از قدیم هم گفته اند دشمن دانا ، بهتر از دوست نادان است. تو از میان این همه انسان رفته ای، و یک حیوان زبان نفهم را به عنوان دوستی انتخاب کرده ای؟

مرد شکارچی که خرس خود را خیلی دوست می داشت، از نصیحت پیرمرد سالخورده سخت دلگیر شد و از او خداحافظی کرد و رفت.

چند روز بعد مرد شکارچی تصمیم گرفت که برای شکار به کوهستان برود. طبق معمول خرس هم بدنبال او روان شد.

مرد شکارچی از جلو میرفت و خرس هم رقص کنان و نفس زنان همراه او از تپه ها بالا می رفت.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (8).jpg

نزدیکهای ظهر، که خورشید بالای سر آنها قرار گرفته بود، مرد شکارچی دستمال غذایش را باز کرد و مقداری غذا خورد و مقداری هم به خرس داد.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (9).jpg

از خوردن غذا، احساس خستگی شدیدی به او دست داد. تیر و کمانش را کنار درختی گذاشت و زیر سایه درخت به خواب رفت. خرس هم در کنار او نشسته بود و اطراف را نگاه می کرد. اما هنوز چند لحظه ای نگذشته بود، که خرس دید تعدادی مگس به سر و صورت صاحبش می نشینند و باعث ناراحتی مرد شکارچی می شوند.

خرس از روی خوش خدمتی چند بار با دست مگسها را پراند، اما وقتی دید مگسها خیلی سمج هستند تصمیم گرفت تا حساب آنها را برسد.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (10).jpg

به همین جهت تخته سنگ بزرگی را که در کنارش بود به روی دست بلند کرد

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (11).jpg

و هنگامی که مگسها روی صورت مرد شکارچی نشستند، خرس تخته سنگ را محکم به صورت صاحب خود کوفت تا به اصطلاح مگسها را بکشد، غافل از اینکه صاحب خود را هم کشته است.

داستان تصویری دوستی خاله خرسه از مثنوی برای کودکان ایپابفا (12).jpg

بله، بچه های مهربان. عاقبت انسان حرف نشنو، جز ناکامی چیز دیگری نیست. اگر مرد شکارچی نصیحت پیرمرد سالخورده را گوش کرده بود هرگز به این سرنوشت تلخ دچار نمی شد. برای همین است که از قدیم گفته اند:

« دشمن دانا، بهتر از دوست نادان است. »

«پایان»

جداکننده پست ایپابفا2

ماجرای چکمه های حسنی

وقتی فصل زمان فرا رسیده پدر و مادر حسنی یک جفت چکمه برای او خریدند…

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (1).jpg

صبح زود، حسنی چکمه اش را پوشید و به کوچه رفت…

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (2).jpg

وقتی حسنی از مقابل دوستانش عبور می کرد. به آنها خیلی پز می داد…

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (3).jpg

یکی از دوستان حسنی وقتی دید او خیلی مغرور شده، نقشه ای کشید…

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (4).jpg

او از حسنی خواست که از داخل گودال آب عبور کند و چکمه اش را امتحان کند …

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (5).jpg

حسنی که خیلی مغرور شده بود پرید در گودال آب…

ولی گودال خیلی گود بود و حسنی تا سینه رفت تو آب…

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (6).jpg

… بچه ها که برای حسنی مغرور، نقشه کشیده بودند شروع به خنده کردند…

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (7).jpg

حسنی از خجالت شروع به گریه کرد…

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (9).jpg

مادر حسنی وقتی از ماجرا آگاه شد او را نصیحت که دیگر به بچه ها پز ندهد …

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (10).jpg

از فردای آن روز حسنی بدون غرور به میان دوستانش رفت و آنها او را به بازی دعوت کردند و او را دوست خود به حساب آوردند …

کتاب داستان تصویری کودکانه چکمه های حسنی برای کودکان ایپابفا (11).jpg

«پایان»

جداکننده تصاویر پست های سایت ایپابفا2

کتاب داستان قدیمی « دوستی خاله خرسه» توسط انجمن تايپ ايپابفا از روي نسخه اسکن قديمي، چاپ 1362 تايپ، بازخوانی و تنظيم شده است.

(این نوشته در تاریخ 22 فوریه 2024 بروزرسانی شد.)



لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=5213

***

  •  

***

یک دیدگاه

  1. یادش بخیر….
    من این کتاب رو داشتم، دقیقا با همین تصاویر…. ????

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *