تبلیغات لیماژ بهمن 1402
پیشوایان اسلام: حضرت علی

داستان زندگی امام علی«علیه السلام» از تولد تا امامت برای کودکان و نوجوانان – از مجموعه داستان های پیشوایان راستین جلد 3

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

پیشوایان راستین اسلام جلد 3
امام علی (ع)

نویسنده: سید میر ابوالفتح دعوتی؟
تصویرگر: صادق صندوقی
انتشارات شفق تایپ،
بازخوانی، بهینه‌سازی تصاویر و تنظيم آنلاين: آرشیو قصه و داستان ايپابفا
نام: امام علی علیه‌السلام
نام پدر: ابوطالب
نام مادر: فاطمه بنت اسد
تولد: ۱۳ رجب – ۲۳ سال قبل از هجرت
محل تولد: خانه کعبه
شهادت: 21 رمضان 40 هجری
محل شهادت: مسجد کوفه
محل دفن: نجف اشرف

به نام خدا

مسجد خانه خداست.

مسجد جایگاه عبادت است.

احترامش به هر مرد و زن و پیر و جوانی لازم است.

مردم برای عبادت و دعا و نماز و نیایش به آنجا می‌روند.

و آیا هرگز کسی شنیده است که در مسجد، در خانه خدا، کودکی به دنیا بیاید؟

وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ (انبیاء ۹۱).

ما آن مادر و پسر را «آیتی» برای جهانیان قراردادیم.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

حالا خوب گوش کنید، این داستان کودکی است که در مسجد، در خانه خدا به دنیا آمد.

در زمان‌های خیلی خیلی قدیم، مردی بود به نام «اسد» که دختری داشت به نام «فاطمه».

فاطمه زنی بسیار پاک‌دامن و خداشناس بود.

فاطمه تنها زنی بود که کودکش در مسجد که خانه خداست به دنیا آمد، آن‌هم در بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مسجدهای دنیا، در مسجدی که حضرت ابراهیم ساخته بود، یعنی در «خانه کعبه» و در «مسجدالحرام.»

وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا ۚ وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا (مریم ۲۱).

تا اینکه او را «آیتی» برای مردم قرار دهیم و رحمت و نعمتی باشد از نزد ما و این کار باید انجام می‌گرفت.

تحقیقاً این یک داستان خیلی شگفت بود.

تا آن روز هیچ‌کس نشنیده بود که کودکی در خانه کعبه به دنیا بیاید. مردم مکه این داستان را در همه‌جا برای یکدیگر نقل می‌کردند. پدر این کودک از اینکه فرزندش در خانه کعبه به دنیا آمده است خیلی خوشحال بود.

آنان نام این کودک را «علی» گذاردند.

«علی» بهترین نامی بود که برای این کودک می‌شناختند.

«علی» یعنی بزرگوار.

کودکی که در خانه خدا به دنیا آمده است باید به این نام نامیده می‌شد.

أَوْحَيْنا إِليأُمِّکَ ما يُوحي

آنچه باید وحی می‌شد به مادرت فهماندیم (سوره طه ۳۸)

فاطمه، از همان آغاز دانست که کودکش همچون دیگر کودکان نیست، بستگان و نزدیکان کودک نیز این را دانستند.

کودک بسیار پاکیزه و سالم بود، خیلی آرام و هم خیلی چابک بود، مادرش او را «حیدر» صدا می‌زد. «حیدر» یعنی شیر نر. در حقیقت این کودک مانند شیر بود، او خیلی نیرومند و نترس بود، هرگز از چیزی نمی‌ترسید.

وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ (سوره مریم ۳۱)

خداوند، مرا پربرکت قرار داد که همه‌جا مایه خیروبرکت باشم.

کودک بزرگ و بزرگ‌تر شد.

او خیلی پاک و پاکیزه و نیکورفتار بود. با پدر و مادرش به مهربانی رفتار می‌کرد، به همه دوستان کوچک خود کمک می‌کرد و کودکان او را دوست می‌داشتند و از او کمک می‌گرفتند.

نیرومندی و دلاوری او در همه‌جا ورد زبان‌ها بود.

وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا (سوره آل عمران ۳۷)

خداوند او را نیکو رویانید و او را در خانه‌ای پاک و در دامان زکریای پیامبر پرورش داد.

بستگان این کودک همه مردمانی نیکوکار و بزرگوار بودند.

ازآنجاکه این کودک باید قهرمان توحید و اسلام می‌شد، دست تقدیر چنین خواسته بود که پیامبر اسلام او را به نزد خود ببرد و عهده‌دار تربیت او بشود. از همه‌چیز پیدا بود که دست خدا همراه این کودک قهرمان است. برای اینکه او در خانه خدا به دنیا آمد، دوران کودکی‌اش در خانه پیامبر خدا سپری شد و داستان او همه‌جا با شگفتی و حیرت زبانزد دیگران گردید. در بهترین خانه‌ها به دنیا آمد و در بهترین دامن‌ها تربیت شد و …

وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ (انبیاء ۷۳)

ما انجام کارهای نیک را به آنان وحی کردیم.

در آن روزگار همه مردم مکه بت‌پرست بودند. آنان در برابر بت‌ها به خاک می‌افتادند، شراب می‌خوردند، قمار می‌کردند و بت‌های بی‌جان را می‌پرستیدند.

لیکن این کودک، از همان آغاز کودکی دلش به‌سوی خدا بود، او هرگز برای بت‌ها سجده نکرد و هرگز در کارهای زشت و نادرست گام نگذاشت. او همیشه همراه پیامبر خدا بود و از گفتار و رفتار او پیروی می‌کرد. پیامبر خدا کارهای نیکو را به او می‌آموخت و او گفته‌های پیامبر خدا را می‌شنید و به خاطر می‌سپرد و بکار می‌بست.

فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى‌ رَبِّي (سوره عنکبوت ۲۶)

تنها لوط جوان به او ایمان آورد و گفت من به‌سوی خدا مهاجرت می‌کنم.

علی هنوز چیزی بیش از ده سال نداشت که پیامبر خدا، به پیامبری برگزیده و مبعوث شد.

علی اولین مردی بود که به پیامبر خدا ایمان آورد و اسلام را پذیرفت.

راستی که نعمت‌های خداوند درباره علی فراوان بود:

او تنها کسی بود که در خانه خدا به دنیا آمد.

او تنها کودکی بود که در خانه پیامبر خدا بزرگ شد و پرورش یافت و او اولین کسی بود که به پیامبر خدا ایمان آورد.

این‌ها همه نشانه‌هایی بود که نشان می‌داد علی برای کاری بزرگ ساخته خواهد شد و آیتی بزرگ خواهد بود.

وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ (۲۴۸ بقره)

خدا او را در علم و در جسم برتری داد.

علی دارای اندام چندان درشتی نبود؛ ولی بازوان او بسیار پرقدرت و نیرومند بود و اکنون آن بازوهای قوی خیلی خوب به کار می‌آمد.

دشمنان پیامبر از همان روزهای اول ضرب شست علی را چشیدند.

چند تن از جوانان در روزهای اول به پیامبر خدا ناسزاهایی گفتند که پیامبر خدا به آنان جوابی نداد؛ اما مشت‌های گره‌کرده علی جواب خوبی به همه آن‌ها داد و همه آن‌ها را به‌جای خود نشاند و همه فهمیدند که اذیت و آزار آنان بی مجازات نخواهد ماند.

وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي (سوره طه ۲۹)

خدایا برای من وزیری از خاندانم معین کن.

در یکی از روزها، پیامبر خدا، همه اقوام و بستگان خودش را دعوت کرد و از آنان خواست که به خدای واحد ایمان آورند و دست از پرستش بت‌ها بردارند.

پیامبر خدا گفت:

– من پیامبر خدا هستم، خدا مرا فرستاده که دینش را به شما برسانم و بازگو کنم، اولین کسی که از شما به من ایمان آورد و با من پیمان بندد او وزیر و جانشین من خواهد بود.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

در میان آن جمعیت هیچ‌کس جرات نکرد جواب پیامبر را بدهد. تنها علی بود که برخاست و گفت:

– من به تو ایمان آورده‌ام. با تو پیمان می‌بندم و پیامبری تو را باور دارم. ادامه راه تو را هدف خود قرارداده و تا زنده‌ام در این راه خواهم کوشید.

از آن روز همه اقوام و بستگان پیامبر خدا دانستند که علی جانشین پیامبر و وزیر اوست.

داستان پیامبر و بستگانش در آن روز در همه شهر پخش شد و همه مؤمنین فهمیدند که علی جانشین و وزیر و همکار پیامبر است. این یک برتری و امتیاز دیگری بود برای علی.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

در روزی که علی دست همکاری به پیامبر خدا داد، بسیاری از مردم حتی جرئت نمی‌کردند به خانه پیامبر قدم بگذارند.

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ (سوره بقره ۲۰۷)

برخی از مردم جان خویش را نثار راه خدا و رضایت پروردگار می‌کنند.

شبی که پیامبر خدا، می‌خواست از مکه به مدینه مهاجرت کند، شب بسیار دشوار و خطرناکی بود. کافران قریش و قبیله‌های عرب اطراف خانه پیامبر جمع شده بودند و می‌خواستند در تاریکی شب او را پیدا کنند و بکشند. خانه پیامبر در آن شب محل خطر و موردحمله بود.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

علی در آن شب دشوار، در خانه پیامبر و در بستر او خوابید و جان خود را به خطر انداخت تا پیامبر خدا به‌سلامت از مکه خارج شد و از فتنه کافران نجات یافت. این فداکاری بزرگ بعدها یکی از افتخارات علی گردید.

فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى‌ عَدُوِّهِمْ (سوره صف ۱۴)

خداوند مؤمنین را بر دشمنان نصرت داد.

پس‌ازآنکه پیامبر خدا به مدینه مهاجرت کرد، مشرکان قریش بارها به مدینه حمله کردند و جنگ‌های بسیار سختی بین آنان و مسلمانان روی داد. در این جنگ‌ها عده مسلمانان بسیار کم بود و پیوسته عده‌ای از مردم از روی آوردن به میدان جنگ می‌ترسیدند و به میدان جنگ نمی‌آمدند و اگر هم می‌آمدند به جنگ با دشمن نمی‌رفتند و هم خود می‌ترسیدند و هم دیگران را می‌ترساندند.

ولی در هر بار نیروی شگفت‌انگیز علی، کمک فراوانی به گروه مسلمانان می‌نمود، دل‌های مؤمنین را نیرو می‌داد و دل‌های کافران را به لرزه می‌انداخت و به‌این‌ترتیب زور و بازوی علی در شکست مشرکان و در گسترش و پیروزی اسلام نقش بسیار مهمی داشت.

این هم یک آیت و نشان دیگری بود که نشان می‌داد علی یک انسان نمونه و بزرگوار است و برای کاری بزرگ ساخته‌وپرداخته می‌شود.

بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ (سوره بقره ۲۵۱)

«داود» «جالوت» را به اذن خداوند کشت.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

روزی که «عمرو بن عبد ود» از خندق گذشت، هیچ‌کس نمی‌دانست چگونه باید با او نبرد کرد و اصلاً کسی جرئت نداشت به او نزدیک شود.

آن روز تمام نیروی «کفر» حرکت کرده بود و آمده بود تا تمام نیروی ایمان را نابود کند.

آن روز همه نفس‌ها در سینه‌ها حبس شده بود و دشمنان از چپ و راست گروه مؤمنان را محاصره کرده بودند.

آن روز، درحالی‌که همه بزرگان در جای خود مانده بودند و نمی‌فهمیدند چکار کنند، تنها و تنها «علی» بود که به میدان کارزار رفت و با یک ضربت شمشیر، قهرمان لشکر کفر را بر زمین انداخت و مؤمنین به حرکت آمدند و مشرکان گریختند.

این یک دلیل و نشان دیگری بود که نشان می‌داد که علی انسان دیگری است و برای جانشینی پیامبر و رهبری امت ساخته شده است و در روز «احد» و «خیبر» و «حُنَین» نیز نیروی شگفت انگیز علی صفوف دشمن را در هم شکست و مسلمانان در سایه شمشیر علی پیروز شدند.

پیامبر خدا در مورد علی در جنگ خندق گفت:

– ضربت علی در روز خندق از عبادت همگان بالاتر بود.

َقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ (سوره توبه ۴۸).

منافقان کارها را برای تو واژگونه جلوه می‌دهند.

منافق‌ها در همه‌جا نق می‌زنند و کارشکنی می‌کنند و شایعه درست می‌کنند. هنگامی که پیامبر خدا به جنگ تبوک می‌رفت، گروهی از منافقان در شهر مدینه ماندند تا شورش کنند و شهر را به هم بریزند. پیامبر خدا در این سفر، علی (ع) را به جای خود گذارد تا جلوی منافقان را بگیرد و اجازه ندهد آن‌ها شهر را شلوغ کنند.

منافقان وقتی دیدند پیامبر به جنگ رفته و علی در شهر مانده خیلی ناراحت شدند و گفتند، پیامبر خدا، علی را در این جنگ همراه خود نبرده است و معلوم می‌شود پیامبر خدا از علی رنجیده خاطر شده و او را از خود جدا کرده است.

أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی (حدیث نبوی).

تو نسبت به من مانند هارون برای موسی هستی، جز اینکه بعد از من دیگر پیامبری نخواهد بود.

علی از شنیدن سخن منافقان خیلی دلتنگ شد و از شهر خارج گردید و رفت پیش پیامبر خدا و گفت:

– من دوست می‌داشتم در این سفر همراه تو باشم.

پیامبر خدا در جواب گفت:

– ای علی دلتنگ مباش و به گفته منافقان گوش مکن. ای علی آیا تو دوست نداری که آنطور که موسی، برادرش هارون را به جای خود گذارد، تو هم به جای من در این شهر بمانی و برای من مانند هارون، باشی برای موسی؟

علی از شنیدن این کلام بسیار خوشحال شد و مردم فهمیدند که علی (ع) باید جانشین و نماینده پیامبر باشد در میان مردم.

وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ (سوره حدید ۲۶)

پیامبری و کتاب را در دودمان آن دو قرار دادیم.

بنابراین، بیهوده نبود که پیامبر خدا، دختر خود «فاطمه» را به ازدواج علی درآورد.

برای اینکه علی شایسته‌ترین مردان امت اسلام بود و کسی در ایمان و تقوی و بزرگواری و علم و دانش بالاتر از علی نبود، فاطمه نیز «آیتی» در عبادت و اطاعت پروردگار بود و این هر دو انسان نمونه و بزرگوار، شایسته یکدیگر بودند.

فاطمه و علی دو دریای بزرگ بودند که باید گوهرهای تابناکی به اهل جهان تحویل می‌دادند.

فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ (سوره هود ۷۱).

ابراهیم را به اسحاق پیامبر بشارت دادیم و بعد از اسحاق به یعقوب.

خداوند امامان را، از فرزندان علی و فاطمه قرار داد و نام و نشان همه آنان را به پیامبرش الهام کرد.

خداوند بندگان شایسته خودش را این‌طور پاداش می‌دهد، آن‌طور که ابراهیم را این‌چنین پاداش داد.

در روزگاری که ابراهیم پیری سالخورده بود و امید فرزند نداشت خداوند او را به اسماعیل و اسحاق بشارت داد و پس از اسحاق به یعقوب.

فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنِساءَنا وَنِساءَكُم وَأَنفُسَنا وَأَنفُسَكُم (آل عمران 61)

بگو بیایید بخوانیم پسرانمان را و پسرانتان را و زنانمان را و زنانتان را و خودمان را و خودتان را.

یک روز مسیحیان نجران آمدند به شهر مدینه تا درباره پیامبر تحقیق کنند. گفتگوی پیامبر خدا با آنان به‌جایی نرسید و سرانجام قرار شد آن‌ها به خارج شهر بیایند و پیامبر خدا آنان را و آنان پیامبر را نفرین کنند تا حقیقت، هرکدام معلوم شود.

در این مورد خداوند به پیامبرش دستور داد و گفت:

– بگو بیابید تا ما پسرانمان را بیاوریم و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما و شما در برابر خدا دعا کنیم و لعنت حق را بر دروغ‌گویان قرار دهیم.

در اینجا پیامبر خدا حسن و حسین را آورد و گفت:

– این‌ها پسران من هستند و فاطمه را آورد که همسر علی بود و زنان خودش را نیاورد و خودش و علی حاضر شدند تا این پنج نفر دست به دعا بردارند که البته مسیحیان وقتی چهره‌های معصوم آنان را دیدند حاضر به دعا نشدند.

… در این داستان به همه اهل اسلام معلوم شد که این پنج نفر از امتیاز بزرگی برخوردارند و در حقیقت خداوند، پسران علی را پسران پیامبر و خود علی را مانند پیامبر خوانده است وهیچیک از اهل اسلام از چنین امتیازی برخوردار نبود که خداوند او را در ردیف پیامبر به شمار آورد.

وَ عَهِدْنا إِلى‌ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ (بقره ۱۲۵)

به ابراهیم و اسماعیل اعلام کردیم و سفارش کردیم که خانه مرا از پرستش بت‌ها پاک کنند.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

در آن روز که اسلام کاملاً پیروز شد و مسلمانان شهر مکه را فتح کردند و همه مشرکان تسلیم شدند، پیامبر خدا وارد کعبه شد و علی (ع) پا بر دوش پیامبر خدا گذارد و یک‌یک بت‌ها را از بالای دیوارها به زیر آورد.

البته شکستن بت‌ها در آن روزگار کار آسانی نبود. بت هر قبیله‌ای که می‌شکست مردان آن قبیله سخت ناراحت می‌شدند، ولی علی (ع) از خشم و غضب مردم نترسید و همه بت‌ها را درهم شکست و مردی که در میدان جنگ، دل‌های کافران را می‌شکافت، امروز با چوب و تبر اندام بت‌ها را درهم شکست.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

خرد کردن بت‌ها و پا نهادن بر دوش پیامبر یکی دیگر از امتیازات علی است که هیچ‌کس در آن شریک نیست.

رسول خدا فرمود:

ای علی هیچ‌کس تو را مانند من و مرا مانند تو نشناخت. (مضمون حدیث).

پیامبر خدا، بیش از هرکس علی را می‌شناخت. او می‌دانست که علی چه انسان بزرگ و شگفتی است.

او می‌دانست که علی جانشین راستین و شایسته او است.

او می‌دانست که علی بعد از وی اسلام و قرآن را به مردم خواهد شناساند.

او می‌دانست که علی امام و پیشوای امت پس از او است.

او می‌دانست که امامان و پیشوایان از نسل علی خواهند بود.

او می‌دانست که علم و ایمان به دست علی انتشار خواهد یافت.

او می‌دانست که علی انسان راستین است و علی همیشه همراه قرآن و همراه حق خواهد بود.

او می‌دانست که علی بهترین شنونده و بهترین بیان‌کننده است.

خدا همه این‌ها را به پیامبر الهام کرده بود.

وَ لْيَکْتُبْ بَيْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ (بقره ۲۸۲)

قراردادها و معاملات و هر چیز مهم را لازم است که نویسنده‌ای با صداقت کامل بنویسد.

پیامبر خدا که بهترین معلم بود، شاگردی همچون علی نیز به همراه داشت. این بود که پیامبر خدا همه علوم قرآن را، آن‌طور که خدا به او وحی کرد و تعلیم داد به علی بازگو کرد و یاد داد.

پیامبر دستور داد تا علی همه احکام را آن‌طور که از پیامبر شنیده است در کتاب بزرگی بنویسد.

این کتاب پیوسته در نزد علی (ع) بود.

پس از علی، فرزندان او، این کتاب را مانند یک گنج گران‌بها حفظ و نگهداری کردند.

امامان و پیشوایان، احکام خدا را از روی این کتاب تا جایی که امکان داشت برای مردم بیان کردند.

این کتاب به نام «کتاب علی» در خاندان پیامبر محفوظ ماند.

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ (مائده ۶۷).

ای پیامبر، آنچه از جانب خدا به تو نازل‌شده به مردم برسان که اگر نرسانی اصلاً رسالت خودت را انجام نداده‌ای.

اکنون لازم بود که پیامبر خدا، این علی بزرگ را به مردم معرفی کند.

هنگامی‌که پیامبر خدا از آخرین سفر حج بازمی‌گشت و هزاران نفر از مسلمانان همراهش بودند، آیه قرآن نازل شد و خداوند این‌چنین دستور داد که:

– ای پیامبر، آنچه که خدا بر تو نازل کرده برای مردم بازگو کن و اگر نکنی رسالت و پیام خودت را انجام نداده‌ای.

وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا (مائده ۱۲).

خداوند از قوم موسی نیز عهد و پیمان گرفت و در میان آنان دوازده امام قرار داد.

این بود که پیامبر خدا دستور داد همه مسلمانان در یکجا جمع شوند تا دستور خدا و گفتار پیامبر را بشنوند و سفارش‌های خدا را در مورد علی گوش کنند.

مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ (حدیث نبوی)

هرکس من ولی و سرپرست اویم، علی نیز ولی و سرپرست اوست.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

مردم در وادی بزرگی به نام غدیر خُم جمع شدند.

در آنجا برای پیامبر خدا منبری از جهاز شترها ساخته شد. پیامبر خدا در برابر هزاران نفر مردم پرفراز منبر رفت و خطبه‌ای طولانی و بسیار مهم خواند و وقتی همه گوش‌ها متوجه او شدند و همه آماده شنیدن شدند فرمود:

– ای مردم آیا من سرور و مولای شما نیستم؟

مردم گفتند:

– چنین است. تو مولا و سرور ما هستی.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

پیامبر خدا درحالی‌که دست علی را گرفته بود گفت:

– هرکس من مولی و سرور او هستم این علی نیز مولی و سرور اوست. خدا دوستان او را دوست بدارد و دشمنانش را دشمن بدارد.

سروصدا در جمعیت زیاد شد.

عده‌ای گفتند: ای پیامبر آیا این حرف را از پیش خودت می‌گویی یا از نزد خداست؟

پیامبر فرمود:

– نه، این را از نزد خدا می‌گویم، خدا این‌طور دستور داده است.

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

عمر بن الخطاب، اولین کسی بود که به نزد علی آمد و تبریک گفت و گفت:

– به‌به، ای علی، تو امروز سرور من و سرور هر زن و مرد مؤمنی شدی.

نگویند علی را نمی‌شناختند.

ولیکن برخی مردم، ریاست دنیا را بیش از رعایت حقیقت دوست می‌دارند.

اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ (انعام ۱۲۴)

خدا بهتر می‌داند، درخت رسالت را کجا قرار دهد.

در حقیقت علی انسانی بس شگفت بود. او آیتی از آیات خدا بود، او نشانه‌ای بر راست‌گویی پیامبر بود.

هنگامی‌که انسانی همچون علی، پیامبر خدا را تصدیق کند و در برابر او تسلیم شود، در حقیقت همه مردم باید پیامبر خدا را تصدیق کنند و در برابرش تسلیم شوند.

آری علی ذخیره‌ای بود از ذخیره‌های خدا. خداوند پیامبرش را و دینش را به‌وسیله علی یاری کرد.

علی بعد از پیامبر پیشوا و امام مردم بود.

خداوند امامت را در فرزندان علی برقرار ساخت و اگر امامت در فرزندان علی و از نسل فاطمه نمی‌بود، در نسل چه کسی می‌بود، بهتر از فاطمه و علی؟

ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ (سوره یوسف ۳۸).

این (هدایت یافتن خاندان پیامبر) از فضل خداست بر خاندان پیامبر و بر مردم. ولی بسیاری از مردم قدر این نعمت را نمی‌دانند.

پس از وی افراد دیگر نیز هرکدام به نزد علی می‌آمدند و به او تبریک می‌گفتند. البته همه آیات قرآن نشان می‌داد که چه کسی باید رهبر مردم باشد.

قرآن گفته بود، آن‌ها که زودتر ایمان آورده‌اند، و همه می‌دانستند که علی در رأس آن‌هاست.

قرآن گفته بود، آن‌ها که درراه خدا جهاد می‌کنند که علی در رأس آن‌ها بود.

قرآن گفته بود، آن‌ها که به دشمن پشت نمی‌کنند، آن‌ها که دشمنان را می‌کشند، آن‌ها که نمی‌ترسند و نمی‌لغزند و فرار نمی‌کنند، آن‌ها که جهاد را از زن و فرزند و کار و کسب خود بیشتر دوست دارند.

و همه مردم می‌دانستند و دیده بودند که چه کسانی فرار کردند و چه کسانی فرار نکردند، چه کسانی جنگیدند و چه کسانی نجنگیدند، چه کسانی جهاد را دوست داشتند و چه کسانی دوست نداشتند؛

کتاب داستان پیشوایان راستین اسلام جلد 2 : امام علی (ع) - ایپابفا آرشیو قصه و داستان قدیمی

بنابراین معلوم بود علی که در صف‌ها جلوتر بود و در علم جلوتر بود و در عبادت بالاتر بود و در شجاعت بالاتر بود و به پیامبر از همه نزدیک‌تر بود، باید رهبر و پیشوای مردم باشد. لیکن بااین‌همه، پیامبر دست علی را گرفت و به همه معرفی کرد و نشان داد تا برای مردم شک و تردیدی باقی نماند…

پیامبر خدا و علی در حقیقت، دو نعمت بزرگ خدایی بودند که خداوند به مردم ارزانی کرد و خداوند با مردم مهربان است و به آنان نعمت‌های فراوان می‌دهد ولی برخی مردم ناسپاسی می‌کنند.

و اگر مردم گفته خدا و رسول را شنیده بودند و حکومت علی را پذیرفته بودند نعمت‌های خدا درباره آنان کامل می‌شد و جهان انسانیت و جهان آفرینش با آنان همراه و همگام می‌شد و در سایه حکومت علی و خاندان علی به حکومت و تمدن و دانشی می‌رسیدند که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده و به هیچ اندیشه‌ای خطور نکرده بود.

پایان

کتاب «پیشوایان راستین اسلام جلد 3: امام علی (ع)» توسط آرشیو قصه و داستان ايپابفا از روي نسخه اسکن قدیمی، تايپ، بازخوانی و تنظيم شده است.


لینک کوتاه مطلب : https://www.epubfa.ir/?p=13796

***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *