هِرمِس به عابدی پرهیزگار غازی که تخم طلا میگذاشت، داد؛ اما مرد، شکیبایی نداشت و نمیتوانست منتظر ثروتی که آرامآرام رویهم انباشته میشد، بماند.
بخوانیدRecent Posts
قصههای ازوپ: شریک، همیشه شریک است || از دوستان خود حمایت کنید
دو نفر باهم سفر میکردند که یکی از آنان تبری را روی زمین دید. همسفر مرد گفت: «چه چیز خوبی یافتیم.» مردی که تبر را دیده بود، گفت: «نگو یافتیم، بگو یافتی.»
بخوانیدقصههای ازوپ: دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشانحالی و درماندگی
دو دوست باهم سفر میکردند که ناگهان خرسی از دور ظاهر شد. یکی از دو مرد خود را به بالای درخت رساند و همانجا پنهان شد.
بخوانید