در شرق ایالت «سیچوان» یک کوه خیلی بزرگ و معروفی قرار دارد به نام «دباشان». در پای این کوه یک دهکدهی کوچک و زیبا قرار دارد به نام «بینگشین». در میان بچههای خوب این دهکده، «شیاوخو» پسر مهربان و نیکوکاری بود که همه او را دوست میداشتند.
بخوانیدRecent Posts
قصه های قشنگ: پاداش نیکی / و مکافات ناسپاسی
قصهگویان گفتهاند که: عدهای شکارچی در نیزاری خندقی کندند تا ببری را شکار کنند. شکارچیها پسازآنکه خندق را کندند روی آن را با گیاه و علف پوشاندند. شکارچیها بهطوری روی خندق را پوشاندند که اگر شخص یا حیوانی از آنجا میگذشت نمیتوانست خندق را ببیند.
بخوانیدقصه های قشنگ: گربهی عابد / ریاکاری عاقبت خوشی ندارد
در زمانهای قدیم، کلاغ و کبکی در همسایگی یکدیگر به سر میبردند. آنها سالها بود که باهم همسایه بودند و به همین دلیل با یکدیگر خیلی دوست بودند. روزی از روزها، کبک از لانه خارج شد و دیگر مراجعت نکرد. روزها و ماهها آمدند و گذشتند؛ اما کبک هرگز مراجعت ننمود.
بخوانید