شاهزاده ادوارد همیشه در قصر سلطنتی بود و اجازه نداشت بیرون برود. شاهزاده آرزو داشت مثل بچه های دیگر در خیابان بازی کند. برای همین، جایش را با تام گدا عوض کرد و نزدیک بود برای همیشه توی خیابان بماند و گدایی کند ...
بخوانیدRecent Posts
قصه کودکانه: چهار یار صمیمی || روایتی دیگر از الاغ آوازخوان
در روستای دورافتادهای، آسیابانی زندگی میکرد که خر پیری داشت. او از این حیوان برای بارکشی و سواری استفاده میکرد ولی حالا بعد از گذشت سالهای سال، حیوان زبانبسته ضعیف و ازکارافتاده شده بود
بخوانیدگزیده داستان های کوتاه صادق چوبک
5 داستان کوتاه نوشته صادق چوبک ، نویسنده معروف بوشهری
بخوانید