سالها قبل در کنار رودخانهای نزدیک جنگل، قورباغهای سبزرنگ زندگانی میکرد. این قورباغه خیلی به خودش مغرور بود و همیشه خود را بزرگترین و قشنگترین قورباغه روی زمین میدانست.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : مغرور
قصه شب کودکان: نی و درخت مغرور / قوی و منعطف باش
در کنار رودخانه درخت بلوط بزرگی بود که شاخههای بزرگ و محکمی داشت. در نزدیکی این درخت، نی کوچکی سبز شد.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: طوطی خانم مغرور + 4 قصه دیگر / با صدای: مریم نشیبا #20
فهرست قصه های صوتی این مجموعه: 1- طوطی خانم مغرور 2- پرواز ستاره ها 3- خیابان و خط كشی 4- آقا حامد 5- خرگوشی كه از دندان پزشكی می ترسید
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: عیدی بهار خانم + 4 قصه دیگر / با صدای: مریم نشیبا #18
فهرست قصه های صوتی این مجموعه: 1- عیدی بهار خانم 2- قلك مهربانی 3- كفشدوزک 4- گربه پشمالو 5- گل مغرور
بخوانیدداستان آموزنده قدیمی: عسلی پسرک مغرور / مرد نون زنجبیلی
سالها پیش در دهکدهای دورافتاده پیرمرد مهربانی بود به نام «یاقوت» که با زنش «مرجان» در خانهی كوچك و قشنگشان زندگی میکردند. آنها در باغچهی کنار خانهی خود گلهای زیبایی را پرورش میدادند و برای فروش به شهر میبردند.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر