نزدیکیهای جنگل، پیرزنی خانه داشت که حیوانات را خیلی دوست داشت. یک روز پیرزن روی برفها سر خورد و پایش شکست.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : مریم نشیبا
قصه صوتی کودکانه: زمستان زیر آب های دریاچه || با صدای مریم نشیبا
ماهیهای زیر دریاچه هر روز از نوری که از خورشید به زیر آب میتابید لذت میبردند و بازی میکردند. اما زمستان از راه رسید.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: مورچهی تنبل / با صدای مریم نشیبا
مورچهی تنبل اصلاً دلش نمیخواست بیرون برود و کار کند. اما مورچهی تنبل دلش نمیخواست کار کند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: قطره ی بارون خوشحال باش / با صدای مریم نشیبا
پروانه کوچولو روی گل نشسته بود که صدایی شنید. پروانه گفت: تو کی هستی؟
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: روزه داری عرفان کوچولو / با صدای مریم نشیبا
ماه رمضان بود و عرفان کوچولو روزه گرفته بود. یک شب مادربزرگ میهمان آنها بود. مادر عرفان از او خواست تا برای درست کردن افطاری به او کمک کند.
بخوانید
ایپابفا: دنیای کودکی قصه های صوتی کودکان، داستان و بیشتر