آن روز، درسا کوچولو، همراه مامانش رفته بود خرید. آخه مادر، میخواست، برای درسا، لباس نو بخره. وقتی درسا و مامانش وارد فروشگاه بزرگ لباس شدن
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : مریم نشیبا
قصه صوتی کودکانه: پسر کوهستان + متن فارسی قصه / به حرف پدر و مادر گوش دهید / قصهگو: خاله مریم نشیبا 68#
در یک کوهستان بزرگ و پر از درخت، یک پسر کوچولو با پدر راه افتادن برن برای جمعکردن هیزم تا تمام زمستان بتونن کلبهی چوبیشون را گرم نگه دارن.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: امانتدار کوچولو + متن فارسی قصه / امانت داری کار قشنگی است / قصهگو: خاله مریم نشیبا 67#
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. پسر کوچولویی بود به اسم قاسم. قاسم کوچولو با پدر و مادر تو یکی از شهرهای کشورمون زندگی میکرد.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: اگه ماه خوابش ببره + متن فارسی قصه / اگه شب نشه، چی میشه؟ / قصهگو: خاله مریم نشیبا 66#
سارا دختر مهربون و خوبی بود. هیچوقت کسی رو اذیت نمیکرد، عاشق بازی بود، همیشه سر وقت، غذا میخورد، بهموقع هم میخوابید.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: آدم برفی + متن فارسی قصه / به پرنده های گرسنه غذا دهیم / قصهگو: خاله مریم نشیبا 65#
تو روستای مسعود اینا و علی اینا برف زیادی آمده بود. بله، بچهها! برف زیادی باریده بود و هوا هم حسابی سرد شده بود و مسعود و علی میخواستند آدمبرفی درست بکنند.
بخوانید