بایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه فارسی

قصه کودکانه‌ی: گنجشک کوچولو و خورشید || باهمدیگه قهر نکنید!

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-کودکان--گنجشک-کوچولو-و-خورشید

در یکی از روزهای بهاری که آسمان پر از تکه ابرهای کوچک و بزرگ بود، بچه گنجشکی هم توی آشیانه تنها بود. برای چی تنها بود؟ برای آن که مادر و پدر این گنجشک کوچولو رفته بودند برای او دانه و غذا بیاورند.

بخوانید

قصه کودکانه‌ی: گرگ و بزغاله‌ی بازیگوش || بی‌اجازه جایی نروید!

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-کودکان--گرگ-و-بزغاله‌ی-بازیگوش

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. روزی و روزگاری در یک روستا بزغاله‌ی بازیگوشی بود که هیچ‌وقت روی پای خودش بند نبود؛ یعنی چی؟ یعنی این‌که این بزغاله همیشه این‌طرف و آن‌طرف می‌دوید و بازی می‌کرد.

بخوانید