بایگانی/آرشیو برچسب ها : فلکلور ارامنه

قصه عامیانه ارمنی مالک و کارگر || چاه مکن بهر کسی

قصه-عامیانه-ارمنی-مالک-و-کارگر

در روزگاران گذشته دو برادر به سر می‌بردند که بیش‌ازحد فقیر بودند. روزی برادر بزرگ‌تر مصمم شد که کاری به‌عنوان پیشخدمت پیدا کند تا بتواند روزی خود را بگذراند. به همین جهت نزد مرد ثروتمندی رفت و گفت که قصد دارد پیشخدمت بشود.

بخوانید

قصه عامیانه ارمنی: یک قطره عسل || ریشه جنگ‌های بی‌حاصل

قصه-عامیانه-ارمنی-یک-قطره-عسل

روزی مردی دهاتی به ده مجاور رفت. چوب‌دستی خود را بر دوش نهاده و سگ پاسبان کوچکش هم به دنبالش درحرکت بود. آن مرد وارد دکان ده همسایه شده و به دکان‌دار گفت: روزبه‌خیر همسایه، من قدری عسل می‌خواهم و آیا شما عسل خوب دارید یا خیر؟

بخوانید