پری کوچولو، قرمزی را دوست نداشت. همیشه میگفت: «کاش که کفش من، این رنگی نبود! کاش سیاه بود مثل کفش بابا، یا سفید بود مثل کفش مامان، یا یک رنگ دیگری بود مثل کفش همهی آدمبزرگها.»
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : شکوه قاسم نیا
قصه کودکانه پیش از خواب: دکمه بازیگوش / دنیا دیدن بهتر از دنیا خوردن است
روی لباس مینا کوچولو سه تا دکمه بود. دکمهی وسطی شیطان و بازیگوش بود. آرام و قرار نداشت. تکان تکان میخورد و بازی میکرد. روزی از روزها آنقدر بازی کرد که شل شد. فقط به یک نخ آویزان بود. مینا هم حواسش نبود. چونکه توی حیاط سرگرم بازی بود.
بخوانیدقصه کودکانه: پری کوچولوی هفتآسمان | فرشته کوچولویی که روی زمین گم شد
یکی بود یکی نبود. پری کوچکی بود که با مادرش در آسمان هفتم زندگی میکرد. پری کوچولوی قصه ما، هنوز بال نداشت. برای همین، نمیتوانست مثل مادرش پرواز کند. وقتیکه مادرش برای گردش به هفتآسمان پرواز میکرد، پری کوچولو توی خانه میماند.
بخوانیدشعرهای کودکانه: خاله ریزه و گنج بزرگ | سرودهی: شکوه قاسم نیا
خاله ریزه گنجی داره گنج بزرگی داره طلایی مثل خورشید نقره ای چون ستاره درش همیشه بازه قفل و کلید نداره هر چی میبخشه از اون پُر میشه جاش دوباره
بخوانیدشعرهای کودکانه: خاله سوسکه و آقا موشه | سروده: شکوه قاسم نیا
کفشای خالهسوسکه به پاش کمی تنگ شده وقتیکه اون راه میره فکر میکنی لَنگ شده خریده آقاموشه سنجد نرم و تازه پوستاشو کَنده و زود بُرده به یک مغازه
بخوانید