بایگانی/آرشیو برچسب ها : شاهزاده

قصه کودکانه: دختر روستایی مهربان | یک داستان کوتاه عاشقانه

قصه-کودکانه-دختر-روستایی-مهربان-ایپابفا

روزی دختری روستایی به جنگل رفت و در آنجا جادوگر بدجنسی را دید که شاهزاده‌ای را اسیر کرده بود. دختر روستایی که قلب مهربانی داشت به جادوگر گفت: «اگر شاهزاده را آزاد کنی، دسته‌ای از موهای قشنگم را به تو می‌بخشم.»

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: دخترک دریا || هانس کریستین اندرسن

قصه-صوتی-قدیمی-دخترک-دریا-کاور

اون دوردورها، وسط اقیانوس، آب، عین گلبرگ‌های گل دکمه‌ای آبیه و مثل شفاف‌ترین شیشه‌ها، صاف. اما عمق اون زیاده. اون‌قدر زیاد که هیچ لنگری به قعر اون نمی‌رسه و باید هزارتا منار روی هم گذاشت تا از ته اقیانوس به سطح آب رسید...

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: شاهزاده شاد || نوشته اسکار وایلد – کامل

قصه صوتی قدیمی: شاهزاده شاد || نوشته اسکار وایلد - کامل 1

در بلندترین نقطه‌ی شهر، روی پایه‌ی بزرگی، مجسمه‌ی شاهزاده‌ی شاد برپا بود. تنش سراپا پوششی از طلای ناب داشت و دو یاقوت کبود درخشنده به جای چشم‌هاش بود و دسته‌ی شمشیرش از یاقوت درشت سرخ بود. همه از شاهزاده‌ی شاد تعریف می کردند و اونو دوست داشتند و در حرف‌هاشون، از اون مثال می‌آوردند…

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: دریاچه قو || یک باله از چایکوفسکی

قصه-صوتی-قدیمی-دریاچهٔ-قو---فرانسیس-اسکالیا-۱۳۵۱-کاور

در زمانی دور، خیلی دور، جنگل‌ها جایگاه شیاطین و اجنه بود که شب‌ها در جامه‌ی مهتاب، زیر درخت‌ها پرسه می‌زدند. پری‌ها روی زمین قدرت زیادی داشتند. اما جادوگرها که موجودات بی‌رحمی بودند، اندام مقتدرترین امیران و حاکمان را از وحشت به لرزه در می‌آورند.

بخوانید