بنر دانلود نسخه اندروید سایت از کافه بازار

بایگانی/آرشیو برچسب ها : دوست

کتاب قصه کودکانه: چوب‌ دستی نجات / فکر عاقلانه و قلب مهربان لازم است!

کتاب قصه کودکانه چوب‌دستی نجات (1)

خارپشتی به خانه می‌رفت. در راه خرگوشی به او رسید و باهم به راه افتادند دوتایی راه رفتن، راه کوتاه‌تر به نظر می‌رسد. راه تا خانه دور بود ولی آن‌ها راه می‌رفتند و باهم صحبت می‌کردند. در پهنای جاده چوبی افتاده بود.

بخوانید

قصه کودکانه: هم در خانه، هم در مسافرت / کلارا برای من فقط یک کاروان نیست

قصه کودکانه هم در خانه، هم در مسافرت

تابستان بود و هوا گرم. تاد و آنا و پدر و مادرشان می‌خواستند به مسافرت بروند. آن‌ها یک کاروان داشتند که اسمش را گذاشته بودند کلارا. کلارا همیشه در مسافرت‌ها همراهشان بود.

بخوانید

قصه کودکانه شب: خرس و شکارچی‌ ها / دوست خوب همیشه همراه توست

قصه-کودکانه-شب-خرس-و-شکارچی‌-ها

یک روز دو نفر که باهم خیلی دوست بودند تصمیم گرفتند به شکار خرس بروند. آن‌ها تفنگ‌هایشان را برداشتند و به‌طرف جنگل حرکت کردند. به جنگل که رسیدند، ناگهان یک خرس خیلی بزرگ را دیدند

بخوانید

قصه کودکانه: دوست کوچک من / چاقالو عروسک من

قصه-کودکانه-دوست-کوچک-من

چاقالو کوچولو دوست کوچک من است. او خیلی مهربان است. من این اسم را برایش گذاشته‌ام. چون او با اینکه کوچولوست، خیلی چاق است. وقتی دستم را روی سرش می‌کشم، گوش‌هایش را بالا می‌گیرد و هی تکان تکان می‌دهد.

بخوانید