بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان کودکانه

قصه کودکانه: حلزون چرا با خانه‌اش حرکت می‌کند؟

قصه-کودکانه-چینی-حلزون-چرا-با-خانه‌اش-حرکت-می‌کند؟

قصه کودکانه پیش از خواب حلزون چرا با خانه‌اش حرکت می‌کند؟ در زمان‌های قدیم مردم عقیده داشتند که حلزون خیلی سریع حرکت می‌کند؛ اما الآن چی؟ الآن خیلی آرام حرکت می‌کند. مدت زیادی می‌گذرد تا از یک نقطه به یک نقطه دیگر برود. چرا؟ چرا حلزون هر جا می‌رود خانه‌اش …

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: شیاوخو و قناری کوچولو

قصه-کودکانه-چینی-شیاوخو-و-قناری-کوچولو

در شرق ایالت «سی‌چوان» یک کوه خیلی بزرگ و معروفی قرار دارد به نام «دباشان». در پای این کوه یک دهکده‌ی کوچک و زیبا قرار دارد به نام «بینگ‌شین». در میان بچه‌های خوب این دهکده، «شیاوخو» پسر مهربان و نیکوکاری بود که همه او را دوست می‌داشتند.

بخوانید

قصه کودکانه: گنجشک کوچولو به خانه برگشت / به پرنده ها و جانداران کمک کنیم

قصه-کودکانه-چینی-گنجشک-کوچولو-به-خانه-برگشت

باران آهسته‌تر بارید. در حقیقت از شب گذشته یکریز باران باریده بود. کوچه و خیابان پر از آب شده بود. در حیاط مهدکودک نیز آب زیادی جمع شده بود. درست شده بود مثل یک نهر کوچک که از داخل حیاط بگذرد. بچه‌ها با خوشحالی بیرون آمدند و شروع به بازی کردند!

بخوانید

قصه کودکانه: درخت توت کهن‌سال و نوزاد کرم ابریشم / لذت فداکاری

قصه-کودکانه-چینی-درخت-توت-کهن‌سال-و-نوزاد-کرم-ابریشم

وقتی بهار زیبا فرارسید زمین نفسی دوباره کشید و همه لباس نو به تن کردند. درخت توت پیر نیز مشغول آرایش شاخ و برگ‌هایش شد و لباس سبزی به تن کرد. یک روز، گنجشک کوچکی پروازکنان آمد و روی یکی از شاخه‌های پر از برگ درخت توت نشست.

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: جنگ با شته‌های مزاحم / از درختان جنگل نگه داری کنیم

قصه کودکانه آموزنده: جنگ با شته‌های مزاحم / از درختان جنگل نگه داری کنیم 1

روزی آفتابی و زیبا بود. در جنگل فقط صدای پرندگانی که خیلی زود به نغمه‌سرایی مشغول بودند، به گوش می‌رسید. ناگهان درخت صنوبر کوچولویی فریاد زد: «آخ، چقدر درد دارم. چقدر بدنم می‌خارد!»

بخوانید